جدول جو
جدول جو

معنی بپاشن - جستجوی لغت در جدول جو

بپاشن
بپاشان، بیفشان
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از باشن
تصویر باشن
(دخترانه)
خوب است. عالی است (نگارش کردی: باشهن)
فرهنگ نامهای ایرانی
(بُ شِ)
تیزنظر پیوسته نگرنده. (منتهی الارب) (آنندراج) ، دشنام دادن کسی را بواسطۀ تهدید با اعمال و یا الفاظ، با وقار راه رفتن. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
افشاندن، پاشیده شدن، متلاشی ساختن
فرهنگ گویش مازندرانی
بپاش، کج باران
فرهنگ گویش مازندرانی
پاشاندن
فرهنگ گویش مازندرانی