- بَاحِث
- جستجوگر، محقّق
معنی بَاحِث - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
خردکننده، آسیاب
یک، یکی
فاحش، ناپسند، بی شرم، بی حیا، زبانی، محروم اخلاق، بی ادب
قابل توجّه، متوجّه شدن
بی ثمر، خشک
خزنده
فرسوده، رنگ پریده، پریده رنگ
شارژ، کشتی باری
افسونگر، جادوگر، جذّاب، شعبده باز
خندیدن با صدای بلند، خندیدن، خندان، خنده کنان، خنده آور
چابک، شوخ، ماهر، مبتکرانه
بی دلیل، پنجمین
حادثه، تصادف
بی فایده، باطل، بیهوده، بیهودگی
باقی مانده، استراحت
منسوخ، فرسوده، کهنه، بدوی
کمرنگ، رنگ پریده
بی روح، بدبخت، غمگین، فقیر
فروشنده
پر طمطراق، مجلّل
خنک، سرد
برتر، برجسته، بارز بودن
جستجو، تحقیق کنید، تحقیقات