جدول جو
جدول جو

معنی بَاحِث - جستجوی لغت در جدول جو

بَاحِث
جستجوگر، محقّق
دیکشنری عربی به فارسی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از باحث
تصویر باحث
بحث کننده، کاونده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از باحث
تصویر باحث
بحث کننده، پژوهنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باحث
تصویر باحث
((حِ))
بحث کننده، جوینده
فرهنگ فارسی معین
خردکننده، آسیاب
دیکشنری عربی به فارسی
یک، یکی
دیکشنری عربی به فارسی
فاحش، ناپسند، بی شرم، بی حیا، زبانی، محروم اخلاق، بی ادب
دیکشنری عربی به فارسی
قابل توجّه، متوجّه شدن
دیکشنری عربی به فارسی
بی ثمر، خشک
دیکشنری عربی به فارسی
فرسوده، رنگ پریده، پریده رنگ
دیکشنری عربی به فارسی
شارژ، کشتی باری
دیکشنری عربی به فارسی
افسونگر، جادوگر، جذّاب، شعبده باز
دیکشنری عربی به فارسی
خندیدن با صدای بلند، خندیدن، خندان، خنده کنان، خنده آور
دیکشنری عربی به فارسی
چابک، شوخ، ماهر، مبتکرانه
دیکشنری عربی به فارسی
بی دلیل، پنجمین
دیکشنری عربی به فارسی
حادثه، تصادف
دیکشنری عربی به فارسی
بی فایده، باطل، بیهوده، بیهودگی
دیکشنری عربی به فارسی
باقی مانده، استراحت
دیکشنری عربی به فارسی
منسوخ، فرسوده، کهنه، بدوی
دیکشنری عربی به فارسی
کمرنگ، رنگ پریده
دیکشنری عربی به فارسی
بی روح، بدبخت، غمگین، فقیر
دیکشنری عربی به فارسی
فروشنده
دیکشنری عربی به فارسی
پر طمطراق، مجلّل
دیکشنری عربی به فارسی
خنک، سرد
دیکشنری عربی به فارسی
برتر، برجسته، بارز بودن
دیکشنری عربی به فارسی
جستجو، تحقیق کنید، تحقیقات
دیکشنری عربی به فارسی