جدول جو
جدول جو

معنی بویایی - جستجوی لغت در جدول جو

بویایی
از حواس پنج گانه که بوها را درک می کند، شامه
تصویری از بویایی
تصویر بویایی
فرهنگ فارسی عمید
بویایی
شم، بوییدن:
گر نداری خون مشک آهوان
سنبل تر بهر بویایی فرست،
خاقانی،
لغت نامه دهخدا
بویایی
شامه، یکی از حواس پنجگانه
تصویری از بویایی
تصویر بویایی
فرهنگ لغت هوشیار
بویایی
یکی از حواس پنجگانه انسان، شامه
تصویری از بویایی
تصویر بویایی
فرهنگ فارسی معین
بویایی
شامه، مشام
متضاد: چشایی، ذائقه
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پویایی
تصویر پویایی
حالت و چگونگی پویا، پویا بودن، پویندگیبرای مثال چند پویی به گرد عالم چند / چند کوبی طریق پویایی (عمعق - ۲۰۱)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بودایی
تصویر بودایی
مربوط به بودا، پیرو بودا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بویحیی
تصویر بویحیی
ملک الموت، عزرائیل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گویایی
تصویر گویایی
سخن گویی، پنداری، پنداریا، ظاهراً
فرهنگ فارسی عمید
منسوب به بودا، رجوع به بودا شود
لغت نامه دهخدا
بوریاباف، بوریافروش، (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
رجوع به بویایی شود
لغت نامه دهخدا
عمل گویا، گفتن، سخن گفتن، حالت و چگونگی گویا، گفتگو، گفتار وگپ و زبان آوری، (از ناظم الاطباء) : هرچیزی که ملک من است در وقت گویایی من به این سوگند ... ازملک من بیرون است، (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 318)، هر بنده از بندگان که در بندگی من است در وقت گویایی من به این قسم ... آزادند، (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 318)،
مرا مجال سخن بیش در بیان تو نیست
کمال حسن ببندد زبان گویایی،
سعدی،
، قوه ناطقه، قوه نطق، ناطقیت، (یادداشت مؤلف) : در پهلوی وی دیگری آفرید که قوت نغمات از او حاصل آیدو شنوایی به گوش رساند و دویی دیگر مجوف کرده تا قوت گویایی حاصل آید، (قصص الانبیاء ص 12)،
چو بلبل روی گل بیند زبانش در حدیث آید
مرا در رویت از حسرت فروبسته است گویایی،
سعدی
لغت نامه دهخدا
تصویری از بیحیایی
تصویر بیحیایی
بی شرمی بی آزرمی مقابل حیا، گستاخی جسارت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ابویحیی
تصویر ابویحیی
فرشته مرگ جانستان (عزرائیل)
فرهنگ لغت هوشیار
بینندگی بصیرت، قوه باصره یکی از حواس ظاهر که مرکز آن چشم و وظیفه وی دیدن اشیا است باصره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بکرایی
تصویر بکرایی
توسرخ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیریایی
تصویر بیریایی
عمل و حالت بیریا خلوص صداقت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دریایی
تصویر دریایی
منسوب به دریا بحری آبی: اسب دریایی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بنیادی
تصویر بنیادی
اصلی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بهیاری
تصویر بهیاری
عنوان و درجه بهیار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بغیازی
تصویر بغیازی
شاگردانه، مژدگانی نوید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از احیایی
تصویر احیایی
زیست شناس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گویایی
تصویر گویایی
عمل گویا، گفتن سخن، زبان آوری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پویایی
تصویر پویایی
پویندگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بودایی
تصویر بودایی
پیرو آیین بودا. یا دین بودایی. دین منسوب به بودا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بویحیی
تصویر بویحیی
ابویحیی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بورانی
تصویر بورانی
نان خورشی که از اسفناج و کدو و بادنجان با ماست و کشک سازند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رویانی
تصویر رویانی
جنینی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بنیادی
تصویر بنیادی
اصولی، اساسی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از برپایی
تصویر برپایی
تشکیل، ایجاد، استقرار
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از رویایی
تصویر رویایی
مواجهه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از دنیایی
تصویر دنیایی
گیتایی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از سودایی
تصویر سودایی
تجاری
فرهنگ واژه فارسی سره
تکلم، ناطقه، نطق
متضاد: لکنت
فرهنگ واژه مترادف متضاد