- بوکند
- عشقه، لبلاب
معنی بوکند - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
آنکه بسیار متعفن است
ایوان، صفه
نورسته، نوخاسته
نان، خمیر آرد گندم یا جو که در تنور یا فر پخته شده باشد، وسیلۀ گذران زندگی، برای مثال محنت سوب و بکند او که از بیخم فکند / طبع موزونم همی ز اندیشه ناموزون کنند (انوری - ۶۲۶)