- بوندار (دخترانه)
- دارای بوی خوش (نگارش کردی: بندار)
معنی بوندار - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
دارای بو دارای رایحه با بوی، سگ شکاری بوی پرست
Odorous
с запахом
duftend
з запахом
pachnący
odoroso
odoroso
oloroso
odorant
geurend
มีกลิ่น
ذات رائحةٍ
गंधयुक्त
בעל ריח
匂いのある
na harufu
গন্ধযুক্ত
بوی دار
پارسی تازی شده بندار ریشه دار، کیسه دار خانه دار صاحب تجمل و مکنت مایه دار، مالک صاحب ملک (بیشتر در خراسان)، کسی که خراج جنسی را بطور عمده میخرد، کسی که پیشه اش مالداری و باغداری و فروش محصول باغ و باغتره است، دارو فروش دوافروش، اسب فروش، آنکه چیزی را نگاه دارد تا بقیمت گرانتر بفروشدگرانفروش، تاجر معدن، متصدی چاپارخانه صاحب برید، سردار قشون سالار، گمرکچی، موکل اخذ مالیات از بارها و بنه ها، ذخیره، انبار، ثابت مقرر، جامد سخت، اصلی اصیل، باهوش دانا
دارنده بو آنچه که دارای رایحه باشد، سخن کنایه آمیز که دارای معنیی غیر معنی ظاهر باشد
چیزی که دارای بو باشد، دارندۀ بو
دارای باغ و ملک بسیار، بنه دار، مال دار، مایه دار، سرمایه دار، کسی که مالیات یک ناحیه را جمع آوری می کرده
((بُ))
فرهنگ فارسی معین
مالدار، مایه دار، کیسه دار، خانه دار، دوا فروش، ری شه دار، نام طبقه ای از طبقات عالی اجتماعی در قدیم که لباس مخصوص به خود را داشتن
سخنی که در آن کنایه و منظوری غیر از ظاهر سخن، نهفته باشد
عادی، طبیعی، نرمال، معمولی
محصول
ترکی پشمه پوست خام بود که ترکان بمالند
روده، تسمه