جدول جو
جدول جو

معنی بومبر - جستجوی لغت در جدول جو

بومبر
(بَ)
سلطنت.
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(کِ)
درم. درهم. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
نام کرسی بخش پادوکاله از ولایت سنت -امر به فرانسه، دارای راه آهن و 2395 تن سکنه است
لغت نامه دهخدا
(بُ)
غباره و گلولۀ خمپاره و نارنجک. (ناظم الاطباء). رجوع به بمب شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از بوبر
تصویر بوبر
بلبل
فرهنگ لغت هوشیار
جسمی غالبا استوانه یی شکل که درون آن مواد منفجره میریزند و در زمان جنگ بوسیله هواپیما بزمین پرتاب میکنند و آن در اثر اصابت با زمین منفجر میشود. یا بمب اتمی. بمبی که نیروی انفجاریش مربوط به نیروی ذخیره یی این بمب از بمبهای معمولی بسیار بیشتر است و یکی از آنها کافی است شهری را ویران و ساکنانش را نابود سازد. یا بمب ئیدروژنی. نوعی بمب اتمی بمبی که نیروی انفجاریش مربوط به نیروی ذخیره یی مرکزی اتم ئیدروژن است. نیروی انفجار و تخریب این بمب از بمب اتمی بیشتر است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بوبر
تصویر بوبر
((بُ))
هدهد
فرهنگ فارسی معین