نشانه شناسی یا سمبولیسم (Symbolism) در سینما به استفاده از نمادها، نشانه ها و نمادهای بصری برای انتقال مفاهیم عمیق تر و معنایی به تماشاگران اشاره دارد. این نمادها و نشانه ها می توانند به شکل های مختلفی در داستان ها و صحنه های سینمایی ظاهر شوند و به کمک آنها تعبیرهای متفاوتی از داستان و شخصیت ها به وجود آید. برخی از موارد معروف نشانه شناسی در سینما عبارتند از: 1. رنگها : استفاده از رنگها به عنوان نمادهایی که احساسات و ایده های خاصی را نمایش می دهند. به عنوان مثال، استفاده از رنگهای تیره و آبی برای ایجاد احساس تنهایی و افسردگی، یا رنگهای روشن و قرمز برای نمایش احساسات قدرت و هیجان. 2. نمادها و آیکون ها : مانند استفاده از کلیدها، قفل ها، پرچم ها، گل ها، شعله ها و ... به عنوان نشانه هایی که معنای عمیقی را نمایش می دهند. 3. محیط و مکان : محیط ها و مکان ها می توانند نمادهایی برای وضعیت روحی شخصیت ها یا مفهوم هایی چون برابری، خطر، امید و غیره باشند. 4. شخصیات : برخی شخصیت ها به عنوان نمادهایی برای مفاهیم خاصی نقش می بازند. به عنوان مثال، قهرمانان معمولاً نمایندگان از خیر و عدالت هستند، در حالی که شخصیت های آنتاگونیست معمولاً نمایندگان از بدی و ناعدالتی هستند. 5. سبک و فرم : استفاده از سبک های خاص سینمایی مانند فریم بلند، نوردهی متفاوت، زوایای دوربین، و ... نیز می توانند به عنوان نشانه هایی برای انتقال مفاهیمی به کار روند. به طور کلی، نشانه شناسی در سینما برای افزودن عمق و لایه بندی به داستان و کمک به تماشاگران برای درک بهتر مفاهیم و احساساتی است که سازندگان فیلم می خواهند انتقال دهند. این تکنیک ها نه تنها در سینما بلکه در هر نوع داستان سرایی دیگری نیز استفاده می شوند تا داستان ها را زنده و پرمعنا کنند.
نشانه شناسی یا سمبولیسم (Symbolism) در سینما به استفاده از نمادها، نشانه ها و نمادهای بصری برای انتقال مفاهیم عمیق تر و معنایی به تماشاگران اشاره دارد. این نمادها و نشانه ها می توانند به شکل های مختلفی در داستان ها و صحنه های سینمایی ظاهر شوند و به کمک آنها تعبیرهای متفاوتی از داستان و شخصیت ها به وجود آید. برخی از موارد معروف نشانه شناسی در سینما عبارتند از: 1. رنگها : استفاده از رنگها به عنوان نمادهایی که احساسات و ایده های خاصی را نمایش می دهند. به عنوان مثال، استفاده از رنگهای تیره و آبی برای ایجاد احساس تنهایی و افسردگی، یا رنگهای روشن و قرمز برای نمایش احساسات قدرت و هیجان. 2. نمادها و آیکون ها : مانند استفاده از کلیدها، قفل ها، پرچم ها، گل ها، شعله ها و ... به عنوان نشانه هایی که معنای عمیقی را نمایش می دهند. 3. محیط و مکان : محیط ها و مکان ها می توانند نمادهایی برای وضعیت روحی شخصیت ها یا مفهوم هایی چون برابری، خطر، امید و غیره باشند. 4. شخصیات : برخی شخصیت ها به عنوان نمادهایی برای مفاهیم خاصی نقش می بازند. به عنوان مثال، قهرمانان معمولاً نمایندگان از خیر و عدالت هستند، در حالی که شخصیت های آنتاگونیست معمولاً نمایندگان از بدی و ناعدالتی هستند. 5. سبک و فرم : استفاده از سبک های خاص سینمایی مانند فریم بلند، نوردهی متفاوت، زوایای دوربین، و ... نیز می توانند به عنوان نشانه هایی برای انتقال مفاهیمی به کار روند. به طور کلی، نشانه شناسی در سینما برای افزودن عمق و لایه بندی به داستان و کمک به تماشاگران برای درک بهتر مفاهیم و احساساتی است که سازندگان فیلم می خواهند انتقال دهند. این تکنیک ها نه تنها در سینما بلکه در هر نوع داستان سرایی دیگری نیز استفاده می شوند تا داستان ها را زنده و پرمعنا کنند.
نام گیاهی افسانه ای در اساطیر یونان که با آن مرده را زنده میکردند و استفادۀ از این گیاه را از ماری که جفت خود را زنده کرده بودآموختند، و رجوع به فرهنگ اساطیر یونان ص 594 شود
نام گیاهی افسانه ای در اساطیر یونان که با آن مرده را زنده میکردند و استفادۀ از این گیاه را از ماری که جفت خود را زنده کرده بودآموختند، و رجوع به فرهنگ اساطیر یونان ص 594 شود
مخفف ابلیس. شیطان. رجوع به ابلیس شود: مهمان بلیس است خلق و حجت بیچاره به یمگان از آن نهانست. ناصرخسرو. بلیس کرد ورا دست بوسه و شاباش نشست پیش وی اندر به حرمت و تعظیم. سوزنی. هم صفیر و خدعۀ مرغان توئی هم بلیس و ظلمت کفران توئی. مولوی. آن بلیس از ننگ و عار کمتری خویشتن افکند در صد ابتری. مولوی. فرق بین وبرگزین تو ای خسیس بندگی آدم از کبر بلیس. مولوی. گفت اگر دیو است من بخشیدمش ور بلیسی کرد من پوشیدمش. مولوی
مخفف ابلیس. شیطان. رجوع به ابلیس شود: مهمان بلیس است خلق و حجت بیچاره به یمگان از آن نهانست. ناصرخسرو. بلیس کرد ورا دست بوسه و شاباش نشست پیش وی اندر به حرمت و تعظیم. سوزنی. هم صفیر و خدعۀ مرغان توئی هم بلیس و ظلمت کفران توئی. مولوی. آن بلیس از ننگ و عار کمتری خویشتن افکند در صد ابتری. مولوی. فرق بین وبرگزین تو ای خسیس بندگی آدم از کبر بلیس. مولوی. گفت اگر دیو است من بخشیدمش ور بلیسی کرد من پوشیدمش. مولوی
یکی از حواریون. (ناظم الاطباء). یکی از حواریون عیسی. و یکی از بارزترین شخصیت های مسیحیت. (یادداشت بخط مؤلف). رجوع به پولس در همین لغت نامه وعیون الانباء ص 72 و 73 و دائره المعارف فارسی شود نام طبیبی است که ابن البیطار، از او در کتاب خود نام برده است. (یادداشت بخط مؤلف). رجوع به تاریخ الحکما ص 95 شود
یکی از حواریون. (ناظم الاطباء). یکی از حواریون عیسی. و یکی از بارزترین شخصیت های مسیحیت. (یادداشت بخط مؤلف). رجوع به پولس در همین لغت نامه وعیون الانباء ص 72 و 73 و دائره المعارف فارسی شود نام طبیبی است که ابن البیطار، از او در کتاب خود نام برده است. (یادداشت بخط مؤلف). رجوع به تاریخ الحکما ص 95 شود
آنچه که مربوط به پیشاب است. آنچه از ادرار بدست آید. آلوده به ادرار. منسوب به ادرار. (فرهنگ فارسی معین) ، بن و نهایت و پایان و انتهای هر چیز. (برهان). بن. (آنندراج) (انجمن آرا) (رشیدی) (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین) : موج کریمی برآمد از لب دریا ریگ همه لاله گشت از سر تا بون. دقیقی. دشمن شاه ار بمغرب است ز بیمش بازنداند به هیچ گونه سر از بون. فرخی. معدن این چیزها که نیست دراین خاک جز که ز بیرون این فلک نبود بون. ناصرخسرو (دیوان چ تقوی ص 354). ، آسمان. (برهان) (آنندراج) (انجمن آرا) (رشیدی) : برافراز آذری ایدون که تیغش بگذرد از بون فروغش از بر گردون کند اجرام را اخگر. دقیقی. ، رودۀ گوسفند و گاو و امثال آنرا که پاک نکرده باشند. (برهان) (جهانگیری) (ناظم الاطباء). رودۀ گوسفند که سرگین درونش بود. (شرفنامۀ منیری)
آنچه که مربوط به پیشاب است. آنچه از ادرار بدست آید. آلوده به ادرار. منسوب به ادرار. (فرهنگ فارسی معین) ، بن و نهایت و پایان و انتهای هر چیز. (برهان). بن. (آنندراج) (انجمن آرا) (رشیدی) (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین) : موج کریمی برآمد از لب دریا ریگ همه لاله گشت از سر تا بون. دقیقی. دشمن شاه ار بمغرب است ز بیمش بازنداند به هیچ گونه سر از بون. فرخی. معدن این چیزها که نیست دراین خاک جز که ز بیرون این فلک نبود بون. ناصرخسرو (دیوان چ تقوی ص 354). ، آسمان. (برهان) (آنندراج) (انجمن آرا) (رشیدی) : برافراز آذری ایدون که تیغش بگذرد از بون فروغش از بر گردون کند اجرام را اخگر. دقیقی. ، رودۀ گوسفند و گاو و امثال آنرا که پاک نکرده باشند. (برهان) (جهانگیری) (ناظم الاطباء). رودۀ گوسفند که سرگین درونش بود. (شرفنامۀ منیری)
شهرکی است به ارمینیه با نعمت و مردم و خواسته و بازرگانان بسیار و از آن زیلوهای قالی و غیره و شلواربند و چوب خیزد. (حدود العالم از مؤلف). شهری است در آناتولی شرقی و در ولایتی بهمین نام در کنار رود بتلس، در حدود یازده هزار تن سکنه دارد. این شهر در سالهای اول فتوحات اسلامی فتح شد واز 1207 میلادی بدست ایوبیان افتاد و آنان عده ای از اکراد را در آنجا مستقر کردند. (دایره المعارف فارسی)
شهرکی است به ارمینیه با نعمت و مردم و خواسته و بازرگانان بسیار و از آن زیلوهای قالی و غیره و شلواربند و چوب خیزد. (حدود العالم از مؤلف). شهری است در آناتولی شرقی و در ولایتی بهمین نام در کنار رود بتلس، در حدود یازده هزار تن سکنه دارد. این شهر در سالهای اول فتوحات اسلامی فتح شد واز 1207 میلادی بدست ایوبیان افتاد و آنان عده ای از اکراد را در آنجا مستقر کردند. (دایره المعارف فارسی)
خاورشناس اواخر قرن شانزدهم میلادی، وی در ادبیات عرب براعتی حاصل و قصیدۀ لامیهالعجم ابواسماعیل طغرائی را به زبان لاتین ترجمه کرد و در سال 1707 میلادی به طبع رسانید
خاورشناس اواخر قرن شانزدهم میلادی، وی در ادبیات عرب براعتی حاصل و قصیدۀ لامیهالعجم ابواسماعیل طغرائی را به زبان لاتین ترجمه کرد و در سال 1707 میلادی به طبع رسانید
از پهلوانان معروف جنگ تروآ (تریا) است که در حیله و تدبیر سرآمد اقران بوده است، اولیس پادشاه سرزمین ایتاکا از جزایر دریای ایونیا بود و کتاب ادیسۀ همر شرح بازگشت او از تروآ بجزیره مزبور است، اسب چوبینی که یونانیان در جنگ تروآ ساختند و بدان وسیله بر مردم ترژا غالب شدند بدستور اولیس بود، این پهلوان سرانجام بدست پسر خود تله گونوس به هلاکت رسید
از پهلوانان معروف جنگ تروآ (تریا) است که در حیله و تدبیر سرآمد اقران بوده است، اولیس پادشاه سرزمین ایتاکا از جزایر دریای ایونیا بود و کتاب اُدیسۀ هُمِر شرح بازگشت او از تروآ بجزیره مزبور است، اسب چوبینی که یونانیان در جنگ تروآ ساختند و بدان وسیله بر مردم ترژا غالب شدند بدستور اولیس بود، این پهلوان سرانجام بدست پسر خود تله گونوس به هلاکت رسید
بدلیس. نام شهر و ولایتی به آسیای صغیر. این شهر در کردستان ترکیه نزدیک دریاچۀ وان واقع شده. کرباس بافی و ظرف نقرۀ آن معروف است. بسال 25 هجری قمری به دست عیاض بن غنم بتصرف مسلمانان درآمد. در زمان شاه اسماعیل صفوی در تصرف ایران بود و در زمان سلطان سلیمان به ترکیه بازگشت. ولایت بتلیس نزدیک به 2011 پارچه قریه را شامل میشود و بر 14 قضا و 4 سنجاق تقسیم شده است که عبارتند از ولایات بتلیس و اخلاط و خیزان و موطیکی و موش و بولانق و ملاذگرد و وارطو و صاسون و سعرد و رضوان و شروان و اروه و غزران و پرواری و کنج و قلب وچباقچور. (از قاموس الاعلام ترکی). و رجوع به فهرست تاریخ مغول اقبال و ایران باستان پیرنیا ص 2142 شود
بدلیس. نام شهر و ولایتی به آسیای صغیر. این شهر در کردستان ترکیه نزدیک دریاچۀ وان واقع شده. کرباس بافی و ظرف نقرۀ آن معروف است. بسال 25 هجری قمری به دست عیاض بن غنم بتصرف مسلمانان درآمد. در زمان شاه اسماعیل صفوی در تصرف ایران بود و در زمان سلطان سلیمان به ترکیه بازگشت. ولایت بتلیس نزدیک به 2011 پارچه قریه را شامل میشود و بر 14 قضا و 4 سنجاق تقسیم شده است که عبارتند از ولایات بتلیس و اخلاط و خیزان و موطیکی و موش و بولانق و ملاذگرد و وارطو و صاسون و سعرد و رضوان و شروان و اروه و غزران و پرواری و کنج و قلب وچباقچور. (از قاموس الاعلام ترکی). و رجوع به فهرست تاریخ مغول اقبال و ایران باستان پیرنیا ص 2142 شود