مأخوذ از یونانی، درخت سفیدار، (ناظم الاطباء)، درخت سپیدار باشد و آن نوعی از بید است و بعضی، درخت پده و پشه غال را نیز گفته اند که بعربی شجرهالبق خوانند، (برهان) (آنندراج)، دروار، (فهرست مخزن الادویه) (تحفۀ حکیم مؤمن)، نشم الاسود، (یادداشت بخط مؤلف)، رجوع به نشم و دردار و لکلرک ج 1 ص 291 و ج 2 ص 83 شود
مأخوذ از یونانی، درخت سفیدار، (ناظم الاطباء)، درخت سپیدار باشد و آن نوعی از بید است و بعضی، درخت پده و پشه غال را نیز گفته اند که بعربی شجرهالبق خوانند، (برهان) (آنندراج)، دروار، (فهرست مخزن الادویه) (تحفۀ حکیم مؤمن)، نشم الاسود، (یادداشت بخط مؤلف)، رجوع به نشم و دردار و لکلرک ج 1 ص 291 و ج 2 ص 83 شود
جدل، از یونانی توپیکو (موضع) گرفته شده و مبحث ششم از منطق ارسطو در جدل است، حاجی خلیفه در کشف الظنون آرد: کتاب جدل که در لغت یونان به طوبیقا موسوم است دارای هشت مقاله است، این کتاب تألیف ارسطاطالیس است که اسحاق بن حنین آن را بسریانی نقل کرده و آنگاه یحیی بن عدی کتاب مزبور را از سریانی بعربی برگردانده است ... رجوع به کتاب الجدل در کشف الظنون شود، ابن ابی اصیبعه آرد: جدل عبارت از قوانینی است که بدان گفتارها و کیفیت سؤال و جواب جدلی را بیازمایند و خلاصه، قوانین اموری است که بدان صناعت جدل را تنظیم کنند وبسبب آن قوانین افعال مناظر کاملتر و بهتر و نافذترشود و آن در عربی عبارت از کتاب مواضع جدلی است و بیونانی آن را طوبیقا خوانند، (از عیون الانباء ج 1 ص 59)، و رجوع به جدل شود
جدل، از یونانی توپیکو (موضع) گرفته شده و مبحث ششم از منطق ارسطو در جدل است، حاجی خلیفه در کشف الظنون آرد: کتاب جدل که در لغت یونان به طوبیقا موسوم است دارای هشت مقاله است، این کتاب تألیف ارسطاطالیس است که اسحاق بن حنین آن را بسریانی نقل کرده و آنگاه یحیی بن عدی کتاب مزبور را از سریانی بعربی برگردانده است ... رجوع به کتاب الجدل در کشف الظنون شود، ابن ابی اصیبعه آرد: جدل عبارت از قوانینی است که بدان گفتارها و کیفیت سؤال و جواب جدلی را بیازمایند و خلاصه، قوانین اموری است که بدان صناعت جدل را تنظیم کنند وبسبب آن قوانین افعال مناظر کاملتر و بهتر و نافذترشود و آن در عربی عبارت از کتاب مواضع جدلی است و بیونانی آن را طوبیقا خوانند، (از عیون الانباء ج 1 ص 59)، و رجوع به جدل شود
اطّیقی معرب آتیک است. ابن بیطار در ذیل کلمه ارتکان آرد: و باید از بلادی باشد که بنام اطیعی (کذا، بی نقطه) خوانده می شود و لکلرک اطیقی ضبط کرده است که بر ناحیۀ قدیم یونان یا آتن اطلاق می شده است. رجوع به مفردات ابن بیطار ذیل ارتکان و ترجمه فرانسۀ آن شود، جمع واژۀ ظرار، به روایت نضر. (اقرب الموارد). رجوع به ظرار شود، جمع واژۀ ظریر. (ناظم الاطباء). جمع واژۀ ظریر، به معنی زمین سنگناک و زمین درشت و مناره ای که به آن راه شناسند. (از منتهی الارب) (آنندراج). ظرّان. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به ظریر و ظران شود
اَطّیقی معرب آتیک است. ابن بیطار در ذیل کلمه ارتکان آرد: و باید از بلادی باشد که بنام اطیعی (کذا، بی نقطه) خوانده می شود و لکلرک اطیقی ضبط کرده است که بر ناحیۀ قدیم یونان یا آتن اطلاق می شده است. رجوع به مفردات ابن بیطار ذیل ارتکان و ترجمه فرانسۀ آن شود، جَمعِ واژۀ ظِرار، به روایت نضر. (اقرب الموارد). رجوع به ظرار شود، جَمعِ واژۀ ظریر. (ناظم الاطباء). جَمعِ واژۀ ظریر، به معنی زمین سنگناک و زمین درشت و مناره ای که به آن راه شناسند. (از منتهی الارب) (آنندراج). ظُرّان. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به ظریر و ظران شود
مأخوذ از آرامی. حصیری که از نی شکافتۀ مخصوص سازند. معرب آن باری است. (ابن درید). در این زبانها از سومری بعاریت گرفته شده. (حاشیۀ برهان چ معین). معروف است، حصیری که در خانه اندازند. (انجمن آرا). حصیری است که در خانه اندازند و باریا معرب آن است. (از آنندراج). حصیری که از نیهای شکافته سازند. (ناظم الاطباء) : و از وی (شهر ترمذ صابون و بوریای سبز و بادبیزن خیزد. (حدود العالم). اندرین روز اطلاق کردند بهای بوریا و نفت که جسد جعفر یحیی برمکی را سوخته آید. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 191). زیر یکی فرش وشی گسترد باز بدزدد زیکی بوریاش. ناصرخسرو. به خدای ارمرا در این زندان جز یکی پاره بوریا باشد. مسعودسعد (دیوان چ رشیدیاسمی ص 108). دور کن بوی ریا از خود که تا آزاده وار مسجد و میخانه را محرم شوی چون بوریا. سنایی. نی همه یکرنگ دارد در نیستانها ولیک از یکی نی قند خیزد وز دگر نی بوریا. خاقانی. بر چنین چاه بوریا بر سر مرده چون سنگ و باریا مگذر. نظامی. با فرومایه روزگار مبر کز نی بوریا شکر نخوری. سعدی. خونت برای قالی سلطان بریختند ابله چرا نخفتی بر بوریای خویش. سعدی. هست زیلو در بساط بوریا جای گل گل باش و جای خار خار. نظام قاری. کنون که وقت حصیر است و بوریا بزمین چه شد که سبزه به زیلو فکندنست سمر. نظام قاری
مأخوذ از آرامی. حصیری که از نی شکافتۀ مخصوص سازند. معرب آن باری است. (ابن درید). در این زبانها از سومری بعاریت گرفته شده. (حاشیۀ برهان چ معین). معروف است، حصیری که در خانه اندازند. (انجمن آرا). حصیری است که در خانه اندازند و باریا معرب آن است. (از آنندراج). حصیری که از نیهای شکافته سازند. (ناظم الاطباء) : و از وی (شهر ترمذ صابون و بوریای سبز و بادبیزن خیزد. (حدود العالم). اندرین روز اطلاق کردند بهای بوریا و نفت که جسد جعفر یحیی برمکی را سوخته آید. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 191). زیر یکی فرش وشی گسترد باز بدزدد زیکی بوریاش. ناصرخسرو. به خدای ارمرا در این زندان جز یکی پاره بوریا باشد. مسعودسعد (دیوان چ رشیدیاسمی ص 108). دور کن بوی ریا از خود که تا آزاده وار مسجد و میخانه را محرم شوی چون بوریا. سنایی. نی همه یکرنگ دارد در نیستانها ولیک از یکی نی قند خیزد وز دگر نی بوریا. خاقانی. بر چنین چاه بوریا بر سر مرده چون سنگ و باریا مگذر. نظامی. با فرومایه روزگار مبر کز نی بوریا شکر نخوری. سعدی. خونت برای قالی سلطان بریختند ابله چرا نخفتی بر بوریای خویش. سعدی. هست زیلو در بساط بوریا جای گل گل باش و جای خار خار. نظام قاری. کنون که وقت حصیر است و بوریا بزمین چه شد که سبزه به زیلو فکندنست سمر. نظام قاری
محبت برادرانه، نام شهری است در حدود لیدیه و فریگیه که در 25میلی جنوب شرقی سارد واقع بوده است. بانی آن اتالس فیلادلف پادشاه پرگام بوده و اکنون بر چند تل بناهایی در آن محل هست و مجموعاً 3000 خانه و 10000 تن سکنه دارد. (از قاموس کتاب مقدس). رجوع به فیلادلف شود
محبت برادرانه، نام شهری است در حدود لیدیه و فریگیه که در 25میلی جنوب شرقی سارد واقع بوده است. بانی آن اتالس فیلادلف پادشاه پرگام بوده و اکنون بر چند تل بناهایی در آن محل هست و مجموعاً 3000 خانه و 10000 تن سکنه دارد. (از قاموس کتاب مقدس). رجوع به فیلادلف شود
اگر بیند بوریا داشت یا کسی بدو داد، دلیل که او را از زنی منفعت رسد، به قدر کوچکی و بزرگی بوریا. جابر مغربی گر کسی بوریا بیند، دلیل که مردی است خسیس و نیز، دلیل است بر آن که زن بی اصل خواهد. اگر دید بوریا ببافت و سپری شد، دلیل که شغل خویش را تمام کند. اگر بیند از بوریا ازار خانه می بافت، دلیل که به کدخدائی خود مشغول شود. محمد بن سیرین بوریا درخواب بر سه وجه است. اول: منفعت. دوم: خواستن زن. سوم: به کدخدائی خود مشغول بودن.
اگر بیند بوریا داشت یا کسی بدو داد، دلیل که او را از زنی منفعت رسد، به قدر کوچکی و بزرگی بوریا. جابر مغربی گر کسی بوریا بیند، دلیل که مردی است خسیس و نیز، دلیل است بر آن که زن بی اصل خواهد. اگر دید بوریا ببافت و سپری شد، دلیل که شغل خویش را تمام کند. اگر بیند از بوریا ازار خانه می بافت، دلیل که به کدخدائی خود مشغول شود. محمد بن سیرین بوریا درخواب بر سه وجه است. اول: منفعت. دوم: خواستن زن. سوم: به کدخدائی خود مشغول بودن.