جدول جو
جدول جو

معنی بوسیدنی - جستجوی لغت در جدول جو

بوسیدنی(دَ)
درخور بوسیدن. لایق بوسیدن
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بوییدنی
تصویر بوییدنی
درخور بوییدن، هر چیز خوش بو که آن را ببویند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بوسیدن
تصویر بوسیدن
بوسه زدن، بوسه گرفتن، ماچ کردن
فرهنگ فارسی عمید
(دَ)
درخور پوسیدن. که پوسد. که سبکی و تخلخل و تباهی پذیرد. که بچرد. چریدنی (در تداول مردم قزوین)
لغت نامه دهخدا
(دَ / دِ)
پوسیدگی. (ناظم الاطباء). رجوع به همین کلمه شود
لغت نامه دهخدا
(دَ)
آنچه لایق بوئیدن باشد. رجوع به بوییدنی شود
لغت نامه دهخدا
(دَ)
قابل بوییدن. لایق بوییدن. درخوربوییدن، دور و دراز. بی سر و ته. بی کران. نامتناهی. نامعلوم: همچنان پیاده در کوهها و بیابانها بی سر و بن میگشت و بر گناهان خود نوحه میکرد. (تذکرهالاولیاء عطار).
الحق ستوه گشتم زین شهر بی سر و بن
وین مردم پریشان چون عضوهای بی سر.
شرف الدین شفروه
لغت نامه دهخدا
(بَ دَ)
درخور بیوسیدن. مقابل نابیوسیدنی. رجوع به نابیوسیدنی شود
لغت نامه دهخدا
(دَ)
ملصق شدنی. چسبیدنی. قابل چسبیدن. (یادداشت مؤلف). رجوع به دوسیدن شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از بوییدنی
تصویر بوییدنی
قابل بوییدن لایق شم، مشموم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پوسیدنی
تصویر پوسیدنی
در خور پوسیدن آنکه بپوسد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بوسیدن
تصویر بوسیدن
ماچ و بوسه کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بوسیدن
تصویر بوسیدن
((دَ))
بوسه دادن، ماچ کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بوسیدن
تصویر بوسیدن
تقبيل
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از بوسیدن
تصویر بوسیدن
Kiss
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از بوسیدن
تصویر بوسیدن
embrasser
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از بوسیدن
تصویر بوسیدن
поцеловать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از بوسیدن
تصویر بوسیدن
चुमना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از بوسیدن
تصویر بوسیدن
بوسہ دینا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از بوسیدن
تصویر بوسیدن
চুমু খাওয়া
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از بوسیدن
تصویر بوسیدن
kubusu
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از بوسیدن
تصویر بوسیدن
키스하다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از بوسیدن
تصویر بوسیدن
キスする
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از بوسیدن
تصویر بوسیدن
לנשק
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از بوسیدن
تصویر بوسیدن
จูบ
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از بوسیدن
تصویر بوسیدن
mencium
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از بوسیدن
تصویر بوسیدن
küssen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از بوسیدن
تصویر بوسیدن
kussen
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از بوسیدن
تصویر بوسیدن
besar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از بوسیدن
تصویر بوسیدن
baciarsi
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از بوسیدن
تصویر بوسیدن
beijar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از بوسیدن
تصویر بوسیدن
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از بوسیدن
تصویر بوسیدن
поцілувати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از بوسیدن
تصویر بوسیدن
całować
دیکشنری فارسی به لهستانی