- بوستان (دخترانه)
- بستان
معنی بوستان - جستجوی لغت در جدول جو
- بوستان
- جانی که گلهای خوشبو در آن بسیار باشد، باغ باصفا
- بوستان
- باغی که دارای گل های فراوان باشد، گلستان، بستان، پارک
- بوستان
- جایی که گل های خوشبو در آن بسیار باشد، باغ مصفا
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
منسوب به بستان بوستانی: گیاه بستانی، باغبان
رفیقان، رفقا
خانه بتان بیت الاصنام، خانه خدا، کوه بیستون
کهنه، قدیم، دیرینه، کهن، زمان گذشته، ضد نو
بتخانه بتکده
کهنه، گذشته، دیرین، زمان قدیم
بت خانه، بتکده، معبد بت پرستان، برای مثال تا باد گذر کرد به گلزار و به بستان / گلزار چو جنت شده بستان چو بتستان (رودکی - لغت نامه - بتستان)
زمینی که در آن درخت انگور بسیار باشد، باغ انگوری، تاکستان
زمینی که فقط در آن درخت انگور کاشته باشند باغ انگور تاکستان رزستان
قدیم، گذشته
بتخانه، بتکده
گلستان، باغ، گلزار
گازی بی رنگ و خفه کننده که جهت سوخت و ساخت لاستیک مصنوعی به کار می رود
گلستان، گلزار، باغ
حافظ و نگهبان بوستان
نگاهبان بوستان باغبان. بوستان پیرا (ی) بوستان بان
بستان افروز
تاج خروس، گیاهی یک ساله با برگ های درشت و گل های سرخ رنگ که بلندیش تا نیم متر می رسد و یک نوع از آن برگ هایش سرخ رنگ است و گل های ارغوانی دارد
بستان افروز، چمن افروز، گل یوسف، زلف عروس، زلف عروسان
بستان افروز، چمن افروز، گل یوسف، زلف عروس، زلف عروسان
نگهبان بوستان، باغبان، بوستان پیرا، بستان پیرا، بستان آرا
گل تاج خروس
(پسرانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
محل عبادت خدا، خانه یا کاخی که درآن ستون نباشد، محل و کوهی سنگی نزدیک کرمانشاه که فرهاد برای رساندن جوی شیر تا قصر شیرین مأمور به تراشیدن آن شد. (نگارش کردی: بستون)