جدول جو
جدول جو

معنی بوزکی - جستجوی لغت در جدول جو

بوزکی
(زَ)
دهی است از دهستان میان آب که در بخش مرکزی شهرستان شوشتر واقع است. دارای 200 تن سکنه است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بوزک
تصویر بوزک
بورک، کپک نان، بوز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بازکی
تصویر بازکی
قرقی، پرنده ای شکاری و زردچشم، کوچکتر از باز، رنگش خاکستری تیره، زیر سینه و شکمش سفید با لکه های حنایی، بسیار چالاک و تیزپر که شکارش گنجشک، سار، کبوتر و سایر پرندگان کوچک است، سیچغنه، بازک، باشق، قوش، باشه، واشه
فرهنگ فارسی عمید
(زَ)
قسمی از باز شکاری. (ناظم الاطباء). و به فرهنگ شعوری ج 1 ص 198 رجوع شود، دیگرگونی:
یکی از بازگونگیش (جهان) همانک
گل در و پنجه است و نیم صداست
چپ نهادند عقد نهصد را
راست گیریش نه صد و نه نود است.
بدرالدین چاچی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
سازنده و فروشندۀ بوزه، (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(بَ)
جمع واژۀ باکیه. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(زَ)
نام یکی از دهستانهای هفتگانه بخش حومه مشهد است. این دهستان از 57 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل شده و مجموع سکنۀآن 6368 تن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(زَ)
از: روز + کاف تصغیر + یای وحدت. یک روزی. یک زمان اندکی. (ناظم الاطباء) :
چون بریدند روزکی دو سه راه
توشه ای را که داشتندنگاه.
نظامی.
اما نه هنوز روزکی چند
میباید شد بوعده خرسند.
نظامی.
که صابر شو درین غم روزکی چند
نماند هیچکس جاوید در بند.
نظامی.
روزکی چند چون برآسایم
در انصاف و عدل بگشایم.
نظامی.
روزکی چند باش تا بخورد
خاک مغز سر خیال اندیش.
سعدی
لغت نامه دهخدا
(زَ)
نام محلی است. شاه طهماسب صفوی اکراد آنجا را به تنکابن گیلان انتقال داد. (از سفرنامۀ مازندران و استرآباد رابینو ص 23 و ترجمه آن ص 45)
لغت نامه دهخدا
نام یکی از دهستانهای بخش شادگان شهرستان خرم شهر است که در بین دهستان ام الصخر و آبشاه واقع است، و از هشت قریۀ کوچک و بزرگ تشکیل شده است، و در حدود 10500 تن سکنه دارد و قراء آن جهانگیری، قطرانی سوده است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)،
نوعی از شمشیر یمانی است: چهارم آنکه ساده باشد و اندک مایه اثر جو دارد و درازی او سه بدست و چهار انگشت پهنا دارد و گوهر وی بسیاهی زند، آنرا بوستانی خوانند، (نوروزنامۀ چ اوستا ص 86)
دهی از دهستان ده ملابخش هندیجان است که در شهرستان خرمشهر واقع است و 200 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
قصبۀ مرکز دهستان بوزی بخش شادگان شهرستان خرمشهر است که 3434 تن سکنه دارد، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
کشتی و قایق، (ناظم الاطباء)، بوصی ّ معرب بوزی است و آن نوعی زورق باشد، (منتهی الارب) :
هرکه بر درگاه او کرد التجا رست از محن
ایمن است از موج دریا هر که در بوزی نشست،
خواجه عمید لومکی،
سیراف در قدیم شهری بزرگ بوده است، و مشرع بوزیها و کشتی ها، (فارسنامۀابن البلخی ص 136)
لغت نامه دهخدا
(بَ زَ)
بوز است. و آن سبزیی باشد که بسبب رطوبت بر روی نان و گلیم و پلاس و امثال آن بندد. (برهان). بوز. (آنندراج). سبزیی یا سپیدیی پنبه مانند، که از هوای سرد بر نان کهنه یا آچار نشیند. (غیاث). سبزیی که بر نان و جزآن بواسطۀ رطوبت و نم نشیند. (رشیدی) :
تا تواند گفت نان را می خورم با نان خورش
میگذارد تا بر آن از کهنگی بوزک فتد.
(از رشیدی).
_ (رجوع به بوز شود.
لغت نامه دهخدا
تصویری از بولکی
تصویر بولکی
روسی ک نانک
فرهنگ لغت هوشیار
اخمو ترش رو، از توابع دهستان گیل خواران شهرستان قائم شهر
فرهنگ گویش مازندرانی