جدول جو
جدول جو

معنی بوزرجمهر - جستجوی لغت در جدول جو

بوزرجمهر
(پسرانه)
بزرگمهر، بسیار مهربان، نام وزیر انوشیروان پادشاه ساسانی
تصویری از بوزرجمهر
تصویر بوزرجمهر
فرهنگ نامهای ایرانی
بوزرجمهر
(زَ مِ)
نام وزیر انوشیروان. (از فهرست ولف). بزرگمهر. (فرهنگ فارسی معین) :
برفتند یکسر پرآژنگ چهر
بیامد بر شاه بوزرجمهر.
فردوسی.
بیامد نهم روز بوزرجمهر
پر از آرزو دل پرآژنگ چهر.
فردوسی.
رجوع به بزرجمهر و بزرگمهر شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بوذرجمهر
تصویر بوذرجمهر
(پسرانه)
بزرگمهر، بسیار مهربان، نام وزیر انوشیروان پادشاه ساسانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از بزرجمهر
تصویر بزرجمهر
(پسرانه)
بزرگمهر، بسیار مهربان، نام وزیر انوشیروان پادشاه ساسانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از بزرگمهر
تصویر بزرگمهر
(پسرانه)
خورشید بزرگ، بسیار مهربان، نام وزیر دانشمند انوشیروان پادشاه ساسانی
فرهنگ نامهای ایرانی
(اَ زَ مِ)
قاینی قسیم بن ابراهیم بن منصور. یکی از امراءسلطان محمود غزنوی. وی به تازی و پارسی شعر نیکو میگفت و ثعالبی در یتیمه ذکر او آورده است و او راست:
آن پستۀ سرگشاده را بین
آورده به دست بر بصد ناز (کذا)
چونانکه دهان ماهئی خرد
آنگه که کند ز تشنگی باز.
رأیتک تبغی بسوء الصنیع
ثناءً جمیلاً فسؤی علیکا
و تغسل قبل الضیوف الیدین
کأنّک تغسل منهم یدیکا
لغت نامه دهخدا
(بُ زُ جُ مِ)
معرب بزرگمهر وزیر نوشیروان. (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین). وزیر نوشیروان. (شرفنامۀ منیری). صاحب غیاث و به تبع او آنندراج گوید: نام وزیر اعظم نوشیروان و این معرب بزرگمهر است و اینکه بضم جیم را غلط دانسته و بسکون راء و جیم خوانند صحیح نیست زیرا در عربی دو ساکن بدون مده بهم نیایند. اما گفتۀ او در تداول فارسی بنیانی ندارد: بزرجمهر اصیل بود و از خاندان ملک و اندیشمندی انوشیروان از وی بیشتر از این جهت بود. (فارسنامۀ ابن البلخی ص 92).
ما را چه باک مزدک وبیم بزرجمهر
چون او قباد قادر نوشیروان ماست.
خاقانی.
رجوع به بزرگمهر و معجم الادباء ج 1 ص 166 و تاریخ الحکماء قفطی ص 261 و قاموس الاعلام ترکی و فهرست فارسنامۀ ابن البلخی و یشتها ج 2 ص 264 و ایران در زمان ساسانیان و فهرست آن و عیون الاخبار و فهرست آن و تاریخ گزیده و فهرست آن و عقدالفرید و فهرست آن و بیهقی و سبک شناسی ج 2 و فهرست آن شود
نام دانشمندی که کتاب الزبرج فالیس رومی را تفسیر کرده است. (از الفهرست ابن الندیم ص 376) ، در تداول کفاشان، مقابل کوچک پا: شش خط بزرگ پا (در کفش). (یادداشت بخط دهخدا)
لغت نامه دهخدا
(بُ زُ مِ)
عمل و کار بزرجمهر. دانایی. حکیمی. حکمت دانی:
خصم ار بزرجمهری یا مزدکی کند
تأیید میر باد که حرز امان ماست.
خاقانی
لغت نامه دهخدا
(بُ زُ مِ)
ابن بختگان. همان بزرجمهر حکیم و وزیر نوشیروان است. رجوع به بزرجمهر و بزرگمهر و شرح احوال و آثار رودکی ص 286 و 287 شود
لغت نامه دهخدا
نام رئیس فرقه ای از مانویه. (از الفهرست ابن الندیم از یادداشت دهخدا)
لغت نامه دهخدا
تصویری از بزرجمهر
تصویر بزرجمهر
پارسی تازی شده بزرگمهر
فرهنگ لغت هوشیار