جدول جو
جدول جو

معنی بوربن - جستجوی لغت در جدول جو

بوربن
(بُ)
خاندانی از اشراف و سلاطین فرانسه که شهرت آن از قرن دهم میلادی شروع شد. لویی اول ملقب به کبیر در 1327م. دوک دوبوربون خوانده شد. نه نفر بنام دوک دوبوربون (از لویی اول تا شارل سوم که در 1527 درگذشت) بترتیب جانشین او شدند. از یک شاخۀ کوچکتر شعبه مارش شاخۀ واندوم جدا شده که از آن میان آنتوان به سلطنت ناوار 1555 میلادی و هانری چهارم از همین شاخه بسلطنت فرانسه 1589 میلادی رسید. پسر هانری مذکور لویی سیزده دو پسر داشت. از شاخۀ بزرگ که ناشی از لوئی چهارده، پسر ارشد لوئی سیزده است شعب ذیل نشأت یافته اند: شاخۀ فرانسوی که با شخص کنت شامبور (هانری پنجم) در 1883 میلادی از میان رفته. شاخۀ اسپانیایی که به شعبه های متعدد تقسیم شده و شعبه های اصلی آن در عصر ما، خاندان سلطنتی اسپانیا، خاندان سلطنتی در سیسیل و شاخۀ دوکی ’پارم’ را تشکیل می دهند. از شاخۀ کوچک ناشی از فیلیپ دوک دوارلئان، پسر دوم لویی سیزده است، لویی فیلیپ اول (1830- 1847) به سلطنت رسیده. از همین شاخه، شاخۀ ارلئان جدا میشود که رئیس کنونی آن هانری کنت پاریس است. شاخۀ ارلئان براگانس یا شاخۀ امپراتوری برزیل و شاخۀ مون پانسیه که اعضای آن شاهدختهای اسپانیا هستند. (از فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بوران
تصویر بوران
سرمای سخت و باد شدید که با برف یا باران همراه است
فرهنگ فارسی عمید
باران یا برفی که با باد باشد، (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(لِ بُ)
کاخ بوربن به پاریس واقع در ساحل چپ رود خانه سن و مقابل میدان کنکرد. این قصر به سال 1722م. 1134/ هجری قمری بدست ژیرالدن معمار ایتالیائی و به امر دوشس دوبوربن ساخته شد و اکنون مقر مجلس شوری است
لغت نامه دهخدا
(وَ پَ)
دهی جزو دهستان رودبار بخش معلم کلایۀ شهرستان قزوین. کوهستانی و سردسیری است. سکنۀ آن 334 تن. آب آن از رود خانه لوان تأمین می شود. محصول آنجا غلات، بنشن، آلبالو، گردو، عسل و شغل اهالی زراعت، کرباس و جاجیم بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
نام دختر حسن بن سهل که زوجه مأمون عباسی بوده وبورانیه که طعامی است معروف، منسوب بدو است، اما شیخ الرئیس در شفا گفته: بورانی منسوب است به بوران دخت بنت خسروپرویز که مقدم بوده، (از آنندراج) (از انجمن آرا)، نام زن مأمون خلیفه، (از اشتینگاس)، نام زن مأمون عباسی، دختر حسن بن سهل، (ناظم الاطباء) (منتهی الارب)، رجوع به تعلیقات چهارمقاله چ معین ص 53 شود
لغت نامه دهخدا
(دُ بُ)
ملکۀ فرانسه دختر پیر اول متولد بسال 1338 و متوفی بسال 1378 م
لغت نامه دهخدا
تیره ای از طایفۀ کیومرسی ایل چهارلنگ بختیاری، (جغرافیای سیاسی کیهان ص 76)
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان سهرورد که در بخش قیدار شهرستان زنجان واقع است و 155 تن سکنه دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
تصویری از بوران
تصویر بوران
سرمای سخت و باد شدید که با برف و باران همراه باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بوران
تصویر بوران
باران یا برفی که با باد باشد، باد شدیدی که برف های کوه را از جایی به جایی منتقل کند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بوران
تصویر بوران
برف باد
فرهنگ واژه فارسی سره
توفان، کولاک
فرهنگ واژه مترادف متضاد
ببر امر بریدن
فرهنگ گویش مازندرانی
قله ای در شهرستان سوادکوه، بوران
فرهنگ گویش مازندرانی
بردن، در بازی پیروز شدن، ازدواج کردن، رفتن
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع دشت سر بخش مرکزی آمل
فرهنگ گویش مازندرانی
روستایی از ناییج نور، بالای کوه، بالای تپه
فرهنگ گویش مازندرانی
مرتعی جنگلی در راه مالرو سنگان به کجور
فرهنگ گویش مازندرانی