جدول جو
جدول جو

معنی بوالادهم - جستجوی لغت در جدول جو

بوالادهم
(بُلْ اَ هََ)
رجوع به ابوالادهم شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اَ بُلْ اَ هََ)
دیگ. (السامی فی الاسامی) (مهذب الاسماء). قدر
لغت نامه دهخدا
(بُلْ اَ هََ)
رجوع به ابوالاشهب شود
لغت نامه دهخدا
(شَطْ طُلْ اَهََ)
شمال شرقی الجزیره. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(دِهْ)
دهی که در بالاست نسبت بده دیگر. مقابل پائین ده
لغت نامه دهخدا
(دِهْ)
دو فرسخ میانۀ شمال و مغرب شمال اسفایقان است. (فارسنامۀ ناصری). دهی است از دهستان جره بخش مرکزی شهرستان کازرون که در 54 هزارگزی جنوب خاور کازرون و برکنار راه فرعی کازرون به فراشبند در جلگه واقع است. ناحیه ایست گرمسیر و دارای 501 تن سکنه، آب آنجا از رود خانه جره و چشمه تأمین میشود. محصول عمده آن غلات و برنج و خرما و کنجدو ماش و شغل مردمش زراعت است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7). و رجوع به جغرافی غرب ایران ص 112 شود
لغت نامه دهخدا
(دَ / دِ)
اسب جنیبت را گویند که اسب کوتل باشد. (برهان قاطع) (آنندراج). بالاذ. (آنندراج) (انجمن آرای ناصری). کوتل. (ناظم الاطباء). و رجوع به بالاد و بالاذ شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از بالاده
تصویر بالاده
اسب جنیبت اسب کوتل
فرهنگ لغت هوشیار