جدول جو
جدول جو

معنی بنی - جستجوی لغت در جدول جو

بنی
پسران، فرزندان
تصویری از بنی
تصویر بنی
فرهنگ فارسی عمید
بنی
(بِ)
ممال بنا. بناء ساختمان. (فرهنگ فارسی معین) : و تدبیرهای دیگر که یک بیک نماند آن مرد بنا تواند ساخت پس او لطیف تر باشد و عزیز از بنی. اما آن لطف در نظر نمی آید. (فیه مافیه چ دانشگاه ص 313).
- بنی کردن، بنا کردن:
به ذات ایزد توحید او و حرمت دین
به حق کعبه و آن کس که کعبه کرد بنی.
ادیب صابر.
سخن را از در دیگر بنی کرد
نوازش می نمود و صبر میکرد.
نظامی
لغت نامه دهخدا
بنی
(بُ نَیْ ی)
بکسر مصغر ابن. پسرک. پسرو. (از فرهنگ فارسی معین) :
آن جایگاه کانجمن سرکشان بود
تو بوفلانی آن دگران ابنه و بنی.
منوچهری
لغت نامه دهخدا
بنی
(بُ)
نوعی از ماهی. (آنندراج) (از ناظم الاطباء) (منتهی الارب).
لغت نامه دهخدا
بنی
(بُ)
چیزی که از گل یا گچ سازندو دو چوب بشکل رقم هفت در آن قائم کنند بجهت نقادی ابریشم. (آنندراج) (انجمن آرا) (رشیدی) :
زال فلک کلاوۀ ژولیده افکند
نقاد شعر را بفسون بر بنی پای.
میرسنجر (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
بنی
(بَ)
در اصل بنین. جمع واژۀ ابن (در حال اضافه). پسران. اولاد:بنی اعمام. بنی امیه. بنی عباس. (فرهنگ فارسی معین).
- بنی آدم، اولاد و انسان و مردم. (آنندراج). اولاد آدم که مردمان باشد. (ناظم الاطباء). اولاد آدم. آدمیان. مردمان. (از فرهنگ فارسی معین) :
پیرایۀ آدم تویی فخر بنی آدم تویی
داناتر از رستم تویی در کار جنگ و تعبیه.
منوچهری.
چه قدر دارد نزد قضا بنی آدم
چه قیمت آرد نزد قدر تن جانور.
ناصرخسرو.
و گفت (مزدک) این بنی آدم همه از یک پدر و از یک مادرند و مال جهان میان ایشان میراث است. (فارسنامۀ ابن البلخی ص 84). تو درّ نابی و هستت صدف زمانه بلی
تو بوده ای غرض از گوهر بنی آدم.
مسعودسعد (دیوان ج 2 ص 792).
... پادشاه عالم و قدوۀ بنی آدم. (سندبادنامه ص 13). و ایام و اوقات با عقلای عالم و فضلای بنی آدم گذشت. (سندبادنامه ص 32).
گر ز دوری جای بانگت بشنوم
بانگ بر خیل بنی آدم زنم.
عطار.
بنی آدم سرشت از خاک دارد
اگرخاکی نباشد آدمی نیست.
سعدی.
بنی آدم اعضای یکدیگرند
که در آفرینش ز یک گوهرند.
سعدی.
- بنی عم، عموزاده. پسرعمو.
- بنی نوع بشر، فرزندان جنس انسان. چه بنی دراصل بنین بود که جمع ابن است. چون بنین را مضاف کردند بسوی نوع موافق قاعده نحوی نون ساقط گردید، بنی نوع ماند. (غیاث) (آنندراج).
- بنی نوع انسان،: تربیت یافتگان مهد امکان و گذشتگان بنی نوع انسان. (حبیب السیر)
لغت نامه دهخدا
بنی
(بَ)
دهی از دهستان فروغن بخش ششتمد که در شهرستان سبزوار واقع است و دارای 165تن سکنه میباشد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
بنی
فرزندان، پسران
تصویری از بنی
تصویر بنی
فرهنگ لغت هوشیار
بنی
زیردیگی ته دیگ، رنگ سیاه حاصل از دود، آبسه ی دندان، زلفین در، قلابی که زنجیر، در آن انداخته شود
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بنین
تصویر بنین
(دخترانه)
نوعی گیاهی خوراکی که در بهار می روید (نگارش کردی: بهنین)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از بنیا
تصویر بنیا
(دخترانه)
تو فرزند منی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از بنیامین
تصویر بنیامین
(پسرانه)
پسر دست راست، نام کوچکترین پسر یعقوب و راحیل
فرهنگ نامهای ایرانی
(بَ ی ی)
منسوب به ببنه، شهری نزدیک بامئین. (از معجم البلدان). منسوب به ببنه است نزدیک بادغیس هرات. (از انساب سمعانی) ، اندودن. طلا کردن. (ناظم الاطباء). و رجوع به بسودن و پسودن شود
لغت نامه دهخدا
(بَ بَ ی ی)
ابوعبداﷲ محمد بن بشر بن علی ببنی از رواه حدیث بود. (از معجم البلدان) ، سفته شده، اندودشده. طلاشده. (ناظم الاطباء). و رجوع به بسوده و پسوده شود
لغت نامه دهخدا
(اُ نا)
نام موضعی به شام از سوی بلقاء و بعضی گفته اند نام قریه ای است بموته و آنرا یبنی نیز گویند
لغت نامه دهخدا
تصویری از بنیه داشتن
تصویر بنیه داشتن
ناتوانی توان نداشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بنیه
تصویر بنیه
فطرت، نهاد، وجود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بنیوله
تصویر بنیوله
یونانی تازی شده هزار چشم از گیاهان معین هزار چشم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بنین
تصویر بنین
فرزندان پسران پسران فرزندان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بنیادین
تصویر بنیادین
اصلی، اصولی، اساسی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بنیانگر
تصویر بنیانگر
موسس
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بنیم
تصویر بنیم
سقط جنین
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بنیانگزار
تصویر بنیانگزار
موسس
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بنیان
تصویر بنیان
بنیاد
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بنیانگذار
تصویر بنیانگذار
بنیادگذار
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بنیه
تصویر بنیه
شالوده
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بنیان نهادن
تصویر بنیان نهادن
بنا نهادن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بنیادی
تصویر بنیادی
اصولی، اساسی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بنیان گذاری
تصویر بنیان گذاری
تاسیس
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بنیاد
تصویر بنیاد
اساس، موسسه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بنیاد گرا
تصویر بنیاد گرا
اصول گرا
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بنیاد گرایان
تصویر بنیاد گرایان
اصولگرایان
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بنیاد نامه
تصویر بنیاد نامه
اساسنامه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بنیاد نهادن
تصویر بنیاد نهادن
بنا نهادن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بنیان
تصویر بنیان
مبنا، اصل
فرهنگ واژه فارسی سره