جدول جو
جدول جو

معنی بنگرکلا - جستجوی لغت در جدول جو

بنگرکلا
روستایی از دهستان گنج افروز بابل
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(صَ کَ)
دهی است از دهستان بخش مرکزی شهرستان آمل که در 18 هزارگزی شمال خاوری و اول شهرستان بابل در دشت واقع است. ناحیه ایست دارای آب و هوا معتدل مرطوب و505 تن سکنه، آب آنجا از چشمه و رود خانه هراز تأمین میشود. محصول عمده آن برنج و صیفی و پنبه و شغل مردمش زراعت است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3) ، اسم پاس سوم از شب است که قصد از نصف شب الی طلوع فجر میباشد... بعضی برآنند که بانگ زدن خروس بردوقسم است: یکی قدری بعد از نصف شب و دیگری که سه از نصف شب گذشته باشد. (از قاموس کتاب مقدس).
- بانگ خروس نشنیدن، ذخیره و دفینه داشتن کسی که هیچکس برآن واقف نباشد: فلان آن اندازه پول دارد و پول او بانگ خروس نشنیده است
لغت نامه دهخدا
(مِ کَ)
دهی است از دهستان دابو بخش مرکزی شهرستان آمل که در 12 هزارگزی شمال خاوری آمل در دشت واقع است. ناحیه ایست دارای آب و هوای معتدل مرطوب و215 تن سکنه، آب آن از رود خانه هراز و چشمه تأمین میشود. محصول عمده آن برنج و صیفی و شغل مردمش زراعت است. معصوم زاده ای در آنجا مدفون است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3). از دیه های دابو از توابع آمل است. (از ترجمه مازندران و استرآباد رابینو ص 152)
لغت نامه دهخدا
(رَ رَ کُ)
دهی است از دهستان بالا تجن بخش مرکزی شهرستان شاهی واقع در 6هزارگزی غربی شاهی. آب و هوایی معتدل و مرطوب دارد و در دامنه واقع است. دارای 140 تن سکنه است که مذهب تشیع دارند و به مازندرانی و فارسی سخن می گویند. آب آن از نهر هتکه رود تالار و از چاه تأمین می شود. محصولش برنج و پنبه و غلات و صیفی و توتون سیگار است و مردم به زراعت و گله داری و تهیۀ زغال اشتغال دارند. راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(مَ گَ)
قسمی از زیره و گویند سیاه دانه. (الفاظالادویه ص 266)
لغت نامه دهخدا
(کَ)
دهی از دهستان شهریاری بخش چهاردانگۀ شهرستان ساری که در 44 هزارگزی جنوب خاوری بهشهر و شمال رود خانه نکا واقع است. منطقه ای است کوهستانی، سردسیر با 400 تن سکنه. آبش از چشمه سار و محصول آن غلات، ارزن، لبنیات، عسل است. و شغل مردمش زراعت، گله داری و تهیۀ زغال، راهش مالرو است. گله داران زمستان به حدود بندر گز میروند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3). در سفرنامۀ مازندران و استرآباد چ قاهره 1342 بخش انگلیسی ص 122 قریه ای است از دودانگۀ هزارجریب و در ترجمه فارسی کتاب این کلمه حذف شده و در فهرست نیز نیامده است
لغت نامه دهخدا
(گَ کَ)
دهی است از دهستان کلارستاق، جزء قسمت بیرون بشم است. (ترجمه سفرنامۀ مازندران و استراباد رابینو ص 145)
لغت نامه دهخدا
روستایی از دهستان عشرستاق هزار جریب بهشهر، دره ای در بخش یانه سر منطقه ی هزارجریب بهشهر
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع دهستان گنج افروز بابل
فرهنگ گویش مازندرانی
روستایی از دهستان چهاردانگه شهریاری بهشهر
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع دهستان کمررود نور، بطاهر کلا
فرهنگ گویش مازندرانی