جدول جو
جدول جو

معنی بنونظری - جستجوی لغت در جدول جو

بنونظری
(بَ نَ ظَ را)
نگرندگان بسوی زنان و عشقبازی کنندگان با آنها. (منتهی الارب). مردانی که به زنان نگاه میکنند. (المرصع). نظربازان
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(نَ ظَ)
بی طمعی. بی چشمداشتی
لغت نامه دهخدا
(کُ نَ ظَ)
کندبصری. کندچشمی. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به کندنظر شود
لغت نامه دهخدا
(بَ نَ)
یا بنوالاحمر. سلسلۀ مسلمانی که از 629 هجری قمری تا 897 هجری قمری در غرناطه سلطنت کردند. مؤسس این سلسله ابوعبداﷲ محمد اول ملقب به الغالب باﷲ است که از ضعف و زوال دولت موحدون استفاده کرده، غرناطه را گرفت (635 هجری قمری). و آنجا را پایتخت خود قرار داد و کمی بعد در صدد ساختن کاخی بر تپۀ الحمراء برآمد. معروفترین کسان این سلسله ابوالحجاج یوسف اول است. (از دائره المعارف فارسی). و رجوع به طبقات السلاطین لین پول ص 24، 25، 26 شود
لغت نامه دهخدا
(بَ وَ)
بنیان. بنیاد. پی. بنلاد. اساس. پایه. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
تصویری از بد نظری
تصویر بد نظری
نگاهبد بد نگریستن نظر از روی شهوت، بد شکلی بد منظری
فرهنگ لغت هوشیار
جود، سعه صدر، مناعت
متضاد: تنگ نظری
فرهنگ واژه مترادف متضاد
مزمن و ریشه دار
فرهنگ گویش مازندرانی