فرقه ای از غلاه شیعه که پیرو بنان سمعان تمیمی بودند. اعتقاد آنان بر این بود که باری تعالی در علی حلول کرد و پس از وی در پسرش محمد بن حنیفه و پس از او در پسرش ابوهاشم و پس از او در بنان و نیز گویند: خداوند نیز فناپذیر است بجز ’وجه خدا’ بدلیل آیۀ و یبقی وجه ربک ذوالجلال و الاکرام در آیۀ 27 سورۀ الرحمان. (از کشاف اصطلاحات الفنون) (از تعریفات جرجانی)
فرقه ای از غلاه شیعه که پیرو بنان سمعان تمیمی بودند. اعتقاد آنان بر این بود که باری تعالی در علی حلول کرد و پس از وی در پسرش محمد بن حنیفه و پس از او در پسرش ابوهاشم و پس از او در بنان و نیز گویند: خداوند نیز فناپذیر است بجز ’وجه خدا’ بدلیل آیۀ و یبقی وجه ربک ذوالجلال و الاکرام در آیۀ 27 سورۀ الرحمان. (از کشاف اصطلاحات الفنون) (از تعریفات جرجانی)
منسوب به برطاس. - روباه برطاسی، روباه منسوب به سرزمین برطاس: ای شیر فلک روبه برطاسی تو. سوزنی. ، شکوفه یا غنچۀ ناشکفته. ج، براعیم. (منتهی الارب) (آنندراج). شکوفۀ درخت پیش از آنکه بازشکفد. (مهذب الاسماء). و رجوع به مترادفات کلمه شود
منسوب به برطاس. - روباه برطاسی، روباه منسوب به سرزمین برطاس: ای شیر فلک روبه برطاسی تو. سوزنی. ، شکوفه یا غنچۀ ناشکفته. ج، براعیم. (منتهی الارب) (آنندراج). شکوفۀ درخت پیش از آنکه بازشکفد. (مهذب الاسماء). و رجوع به مترادفات کلمه شود
شهری در ترکیه در کنار رود اورونتس (نهرالعاصی) واقع در 22 کیلومتری ساحل مدیترانه دارای 30385 تن جمعیت. انطاکیه از شهرهای مشهور قدیمی است، آن را سلوکوس اول در حدود 300 قبل از میلاد بنا کرد و بنام پدرش، آنتیوخوس نام نهاد. بزودی از مراکز معتبر تجاری گردید و شکوه و جلالش شهرت یافت. در 64 قبل از میلاد پومپیوس آن را گرفت و انطاکیه بزرگترین و مهمترین شهرهای آسیایی دولت روم و کرسی ایالت آسیایی امپراتوری روم گردید. در سالهای 258 و 260 میلادی شاپور اول ساسانی آن رااشغال و تاراج کرد و سکنه اش را به جندی شاپور منتقل نمود. در 540 میلادی بوسیلۀ انوشروان ویران شد و اگرچه بوسیلۀ یوستی نیانوس از نو بنا گردید لیکن هیچگاه رونق اولیه را پیدا نکرد. انطاکیه در تاریخ مسیحیت بسبب شوراهای دینی که در آنجا تشکیل شده اهمیت دارد. (از دایرهالمعارف فارسی). و رجوع به لاروس و دایرهالمعارف فارسی و معجم البلدان و قاموس کتاب مقدس و لغات تاریخیه و جغرافیۀ ترکی ج 1 ص 278 و قاموس الاعلام ترکی و تاج العروس و منتهی الارب و ناظم الاطباء و ایران باستان پیرنیا (فهرست) و اندیو در همین لغت نامه شود
شهری در ترکیه در کنار رود اورونتس (نهرالعاصی) واقع در 22 کیلومتری ساحل مدیترانه دارای 30385 تن جمعیت. انطاکیه از شهرهای مشهور قدیمی است، آن را سلوکوس اول در حدود 300 قبل از میلاد بنا کرد و بنام پدرش، آنتیوخوس نام نهاد. بزودی از مراکز معتبر تجاری گردید و شکوه و جلالش شهرت یافت. در 64 قبل از میلاد پومپیوس آن را گرفت و انطاکیه بزرگترین و مهمترین شهرهای آسیایی دولت روم و کرسی ایالت آسیایی امپراتوری روم گردید. در سالهای 258 و 260 میلادی شاپور اول ساسانی آن رااشغال و تاراج کرد و سکنه اش را به جندی شاپور منتقل نمود. در 540 میلادی بوسیلۀ انوشروان ویران شد و اگرچه بوسیلۀ یوستی نیانوس از نو بنا گردید لیکن هیچگاه رونق اولیه را پیدا نکرد. انطاکیه در تاریخ مسیحیت بسبب شوراهای دینی که در آنجا تشکیل شده اهمیت دارد. (از دایرهالمعارف فارسی). و رجوع به لاروس و دایرهالمعارف فارسی و معجم البلدان و قاموس کتاب مقدس و لغات تاریخیه و جغرافیۀ ترکی ج 1 ص 278 و قاموس الاعلام ترکی و تاج العروس و منتهی الارب و ناظم الاطباء و ایران باستان پیرنیا (فهرست) و اندیو در همین لغت نامه شود
تکه. شهری در ترکیه، در کیلیکه (قدیم) و از شهرهای معروف روم شرقی، واقع در ساحل مدیترانه نزدیک خلیج قسطنطنیه، دارای 27هزار جمعیت و صنایع نساجی و غذایی. (از فرهنگ فارسی معین، اعلام) (از لاروس) ، در پس انداختن و زمان دادن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). بتأخیر انداختن و مهلت دادن. (از اقرب الموارد). مهلت دادن. (ترجمان القرآن جرجانی). زمان دادن. (تاج المصادر بیهقی). امهال. (یادداشت مؤلف)
تکه. شهری در ترکیه، در کیلیکه (قدیم) و از شهرهای معروف روم شرقی، واقع در ساحل مدیترانه نزدیک خلیج قسطنطنیه، دارای 27هزار جمعیت و صنایع نساجی و غذایی. (از فرهنگ فارسی معین، اعلام) (از لاروس) ، در پس انداختن و زمان دادن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). بتأخیر انداختن و مهلت دادن. (از اقرب الموارد). مهلت دادن. (ترجمان القرآن جرجانی). زمان دادن. (تاج المصادر بیهقی). امهال. (یادداشت مؤلف)
پوست درختی است که آنرا بعربی کرمهالسودا و بفارسی سیاه دارو خوانند و آن مانند عشقه بر درخت پیچد. (برهان) (آنندراج). پوست درخت کرمهالسوداء را نیز نامند. (فهرست مخزن الادویه) (تحفۀ حکیم مؤمن). اینالیس. مالینا. کرمهالسوداء. میمون. (یادداشت بخط مؤلف). و رجوع به لکلرک ج 1 ص 291 شود
پوست درختی است که آنرا بعربی کرمهالسودا و بفارسی سیاه دارو خوانند و آن مانند عشقه بر درخت پیچد. (برهان) (آنندراج). پوست درخت کرمهالسوداء را نیز نامند. (فهرست مخزن الادویه) (تحفۀ حکیم مؤمن). اینالیس. مالینا. کرمهالسوداء. میمون. (یادداشت بخط مؤلف). و رجوع به لکلرک ج 1 ص 291 شود
مدرسه بلطاسیه، مدرسه ای بود در بغداد و کتاب خانه بزرگی داشت که فهرست آن به 360 مجلد برمی آمد و پنجاه کتابدار و چهارهزار غرفه داشت. (فرهنگ فارسی معین) ، ناقۀ آبستن. (منتهی الارب) ، مرد کندخاطر ناکس حقیر. (منتهی الارب). شخص بلید. (از ذیل اقرب الموارد) ، نوعی از بهترین خرمای عمان. (منتهی الارب). نوعی از خرما. (از ذیل اقرب الموارد). بلعق. و رجوع به بلعق شود
مدرسه بلطاسیه، مدرسه ای بود در بغداد و کتاب خانه بزرگی داشت که فهرست آن به 360 مجلد برمی آمد و پنجاه کتابدار و چهارهزار غرفه داشت. (فرهنگ فارسی معین) ، ناقۀ آبستن. (منتهی الارب) ، مرد کندخاطر ناکس حقیر. (منتهی الارب). شخص بلید. (از ذیل اقرب الموارد) ، نوعی از بهترین خرمای عمان. (منتهی الارب). نوعی از خرما. (از ذیل اقرب الموارد). بلعق. و رجوع به بلعق شود
بنطاسیه. معرب یونانی فنطاسیا. حس مشترک. (فرهنگ فارسی معین) (از ذخیرۀ خوارزمشاهی). بنطاسیه. مأخوذ از یونانی، حواس باطنی و یا همه حواس. (ناظم الاطباء). قوه متصرفه. (سیر حکمت در اروپا ص 267). بنطاسیا، یونانی فنطاسیا است و در ترجمه رسالۀ حی بن یقظان (نسخۀ کتاب خانه ملک) آمده: قوتی دیگر است که اندر اول خانه پیشین مغزنهاده است که او را ’حس مشترک’ گویند و بزبان یونانیان بنطاسیا گویند و اندریابندۀ محسوسها وی است. رجوع به مادۀ بعد شود. (حاشیۀ برهان قاطع چ معین)
بنطاسیه. معرب یونانی فنطاسیا. حس مشترک. (فرهنگ فارسی معین) (از ذخیرۀ خوارزمشاهی). بنطاسیه. مأخوذ از یونانی، حواس باطنی و یا همه حواس. (ناظم الاطباء). قوه متصرفه. (سیر حکمت در اروپا ص 267). بنطاسیا، یونانی فنطاسیا است و در ترجمه رسالۀ حی بن یقظان (نسخۀ کتاب خانه ملک) آمده: قوتی دیگر است که اندر اول خانه پیشین مغزنهاده است که او را ’حس مشترک’ گویند و بزبان یونانیان بنطاسیا گویند و اندریابندۀ محسوسها وی است. رجوع به مادۀ بعد شود. (حاشیۀ برهان قاطع چ معین)