جدول جو
جدول جو

معنی بندبویین - جستجوی لغت در جدول جو

بندبویین
یک جا قرار گرفتن، متصل به جایی گشتن، تحمیل شدن به کسی جهت
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بدبویی
تصویر بدبویی
گندیدگی، تعفن
فرهنگ فارسی عمید
دهی از دهستان فشافویه بخش ری شهرستان تهران است. دارای 283 تن سکنه است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
(بَ)
عفونت و گندگی. (ناظم الاطباء). دفر. گندگی. گندایی. بخار. نتن. عفونت. (یادداشت مؤلف) : خمن، بدبویی. (منتهی الارب). چون رنیاد را در دهان نگاه دارند بدبویی دهان و درد دندان را زایل گرداند. (ریاض الادویه)
لغت نامه دهخدا
تصویری از بدبویی
تصویر بدبویی
تعفن گندیدگی مقابل خوشبویی عطر
فرهنگ لغت هوشیار
تعفن، عفن، عفونت، گندیدگی
متضاد: خوشبویی
فرهنگ واژه مترادف متضاد
قرار گرفتن، در جایی ماندن و بند شدن
فرهنگ گویش مازندرانی
اصابت کردن، مماس شدن و تکیه دادن دو جسم به هم
فرهنگ گویش مازندرانی
محوطه یا زمینی را دیوار کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
نادرست دیدن و ناردست دریافت نمودن، به عواقب بدی دچار شدن
فرهنگ گویش مازندرانی