معنی بنت - جستجوی لغت در جدول جو

بنت

تصویری از بنت — تصویر بنت

فرهنگ فارسی عمید

بنت(بِ)

لغت نامه دهخدا

بنت(بُ)

لغت نامه دهخدا

بنت

تصویری از بنت — تصویر بنت

فرهنگ لغت هوشیار

بنت((بِ))

تصویری از بنت — تصویر بنت

فرهنگ فارسی معین

بنت

فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بنن — تصویر بنن

(دخترانه)

شاه کوه، جای سخت درکوه (نگارش کردی: بهنهن)

فرهنگ نامهای ایرانی

(بِ تی ی)

نسبت است به بنت، و بنوی نیز گویند. یعنی دختری. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)

لغت نامه دهخدا

تصویری از بیت — تصویر بیت

خانه، سرا

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از بنج — تصویر بنج

پارسی تازی شده بنگ از گیاهان پارسی تازی شده بن ریشه بنگ

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از بنات — تصویر بنات

دختر

فرهنگ لغت هوشیار

کسی که پیشه و حرفه او ساختن خانه ها و دیگر بناها باشد، بلند کردن بر افراشتن ساختمان لاد (سد در) بر آوردن ساختن، عمارت ساختمان هر نوع ساختمان که برای سکونت و استفاده انسان و حیوان و جا دادن اشیا بکار رود، جمع ابنیه، قرار برقراری، بنیاد اساس، شکل، عدم تغییر اواخر کلمات مقابل اعراب. یا بنا آهنی. یا بنا سیمانی. یا بنا بودن، قرار بودن: (بنا بود که دیگر دروغ نگویی) یا بنا باب رسانیدن، ساختمان استوار کردن، خراب کردن ساختمان. آنکه بنا کند کسی که پیشه اش ساختن خانه ها و ساختمانهاست سازنده بنا و عمارت و ساختمان بناگر

کسی که پیشه و حرفه او ساختن خانه ها و دیگر بناها باشد، بلند کردن بر افراشتن ساختمان لاد (سد در) بر آوردن ساختن، عمارت ساختمان هر نوع ساختمان که برای سکونت و استفاده انسان و حیوان و جا دادن اشیا بکار رود، جمع ابنیه، قرار برقراری، بنیاد اساس، شکل، عدم تغییر اواخر کلمات مقابل اعراب. یا بنا آهنی. یا بنا سیمانی. یا بنا بودن، قرار بودن: (بنا بود که دیگر دروغ نگویی) یا بنا باب رسانیدن، ساختمان استوار کردن، خراب کردن ساختمان. آنکه بنا کند کسی که پیشه اش ساختن خانه ها و ساختمانهاست سازنده بنا و عمارت و ساختمان بناگر

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از بینت — تصویر بینت

دلیل

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از آنت — تصویر آنت

آن ترا: آنت بس است، زهی احسنت

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از بحت — تصویر بحت

بی غل وغش، بی درد

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از بنح — تصویر بنح

گوشت بریدن

فرهنگ لغت هوشیار

ساختمان، سرشت، نهاد، آفرینش، توان نیرو بنا، نهاد و آفرینش چیزی فطرت

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از بنی — تصویر بنی

فرزندان، پسران

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از بنه — تصویر بنه

بود خوش، بوی بد، بوی پشگل آهو بوی پشکل، بوی بد

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از بخت — تصویر بخت

طالع، اقبال، نصیب، بهره

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از بفت — تصویر بفت

بافت بافته: زربفت

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از بند — تصویر بند

فاصله میان دو عضو که آن را بعربی مفصل گویند

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از بلت — تصویر بلت

بریدن، بریده شدن سوگند خوردن

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از بطنت — تصویر بطنت

سیری پری شکم سیری، خودپسندی فیریدگی

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از بست — تصویر بست

سد نمودن، بستن و بمعنای به اماکن مقدسه پناه آوردن

فرهنگ لغت هوشیار

بهار هندوستان که از تحویل آفتاب به برج دلو شروع میشود و هندوها و بعضی از مسلمانان شمال هند در آن روز عید میگیرند. توضیح این کلمه در زبان فارسی نیست. بعضی از شعرای فارسی که بهند رفته اند در اشعار خود آنرا بکار برده اند

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از بغت — تصویر بغت

ناگاه یکبارگی

فرهنگ لغت هوشیار

پسری، فرزند خواندگی پسری، پسر خواندگی. یا اضافه بنوت. اضافه نام پسر یا نوه بنام پدر یا جد: محمود سبکتگین ابوعلی سینا

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از بست — تصویر بست

تحصن

فرهنگ واژه فارسی سره

تصویری از بند — تصویر بند

ماده قانونی، پاراگراف، جزء، سد، Article

فرهنگ واژه فارسی سره

تصویری از بنک — تصویر بنک

قهوه

فرهنگ واژه فارسی سره

تصویری از بنگ — تصویر بنگ

مخدر

فرهنگ واژه فارسی سره

تصویری از بخت — تصویر بخت

اقبال، شانس، طالع، قسمت

فرهنگ واژه فارسی سره

تصویری از بنا — تصویر بنا

سازه، گلکار

فرهنگ واژه فارسی سره

تصویری از بهت — تصویر بهت

گیجی

فرهنگ واژه فارسی سره