جدول جو
جدول جو

معنی بنبلونه - جستجوی لغت در جدول جو

بنبلونه
شهری کرسی ایالت ناوار قدیم
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بابونه
تصویر بابونه
گیاهی علفی و خوش بو با برگ های ریز و شاخه های باریک و گل های سفید که بعضی از انواع آن مصرف دارویی دارد، اقحوان، بابونج، بابونک، تفّاح الارض، کوبل
بابونۀ گاوی: در علم زیست شناسی نوعی بابونه با برگ های بریده، معطر و تلخ که بوته اش بزرگ تر از دیگر انواع آن است
فرهنگ فارسی عمید
(اَمْ بَ نَ)
شهری قدیمی است در کنار دریای مغرب درنواحی افریقیه نزدیک به تونس. (از معجم البلدان) ، فسرده شدن. (ناظم الاطباء) ، پوسیدن و خراب شدن. (از شعوری ج 1 ورق 123 ب) ، گرد کردن و فراهم آوردن. (ناظم الاطباء). گرد کردن. (از شعوری ج 1 ورق 123)
لغت نامه دهخدا
(نَ)
دهی از دهستان چهاراویماق بخش قره آغاج شهرستان مراغه در 21هزارگزی جنوب خاوری قره آغاج و 44هزارگزی جنوب خاوری شوسۀ مراغه بمیانه. کوهستانی، معتدل، مالاریائی. سکنۀ آن 206 تن و آب آن از رود خانه آیدوغمیش تأمین میشود. محصول آن غلات، بزرک، زردآلوو شغل اهالی زراعت است. صنایع دستی جاجیم بافی. راه مالرو دارد. در سه محل بفاصله یک هزار گز بنام بابونۀ پائین و بالا و وسط مشهور است، سکنۀ پائین 30 تن و وسط 64 تن میباشد. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(نَ / نِ)
بالوایه. بالویه. مرغی است کوچک چند گنجشک. پرستوک. (از فرهنگ شعوری ج 1 ص 192). رجوع به بالوایه شود. ظاهراً تحریفی از بالوایه است
لغت نامه دهخدا
شهری به اندلس. (حلل السندسیه ج 1 ص 180)
لغت نامه دهخدا
(لُ نِ)
درقاموس الاعلام ترکی بجای منسوب به بابل آمده است. رجوع به بابل و بابلستان شود. (قاموس الاعلام ترکی ج 2)
لغت نامه دهخدا
(بَ شِ لَ نَ)
بارسلون. شهری به اسپانیا. رجوع به الحلل السندسیه ج 2 و عقدالفرید و نفخ الطیب رحله و ابن جبیر و نخبهالدهر دمشقی و فهرست ترجمه مقدمۀ ابن خلدون و بارسلون شود، نام گروهی است که بلادهای فراخ دارندملحق بحد روم. (منتهی الارب) (آنندراج). نام اممی است که صاحب بلاد واسعه باشند و همسایۀ رومند و این امت ها مسلمانند و زبانی خاص دارند که نه ترکی است و نه خزری نه بلغاری و طول مملکت آنان پانزده روز، راه است. رجوع به معجم البلدان شود:
به خزرانیان راست آراسته
ز چپ بانگ برطاس برخاسته.
نظامی.
و رجوع به نزهه القلوب ج 3 ص 21، 258 و تاریخ گزیده و مرآت البلدان ج 1 ص 198 و معجم البلدان و مراصدالاطلاع شود، پوست روباه. (برهان). و رجوع به برطاسی شود
لغت نامه دهخدا
(بَ نَ / نِ)
شمشیر چوبین. (برهان) (آنندراج). بلونک. بلوندک. و رجوع به بلونک و بلوندک شود، سختی. (منتهی الارب). مصیبت. (اقرب الموارد). بلوی. و رجوع به بلوی و بلیت و بلیه شود، دریافت حقیقت چیزی و کشف آن. (منتهی الارب) ، ناقه ای که بر گور خداوندش بستندی که تا بمیرد، و عرب جاهلیت گمان داشتندی که صاحبش بر آن ناقه محشور خواهد شد. ج، بلایا. (منتهی الارب) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از بابلون
تصویر بابلون
خرخیار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بابونه
تصویر بابونه
گیاهی است خوشبو با برگهای پر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بابونه
تصویر بابونه
((نِ))
گیاهی خوشبو و پر برگ با شاخه های سبز و باریک و برگ های ریز که دارای گل های سفیدی است و میان آن ها زرد است، در زمین های شنی و کنار آبگیرها می روید، بابونک، بانونج
فرهنگ فارسی معین
اقحوان، اکحوان، بابونج، بابونق، بابونک
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از تنبلانه
تصویر تنبلانه
كسولٌ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از تنبلانه
تصویر تنبلانه
Lazily, Slothfully
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از تنبلانه
تصویر تنبلانه
paresseusement, de manière paresseuse
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از تنبلانه
تصویر تنبلانه
pigramente, in modo pigro
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از تنبلانه
تصویر تنبلانه
лениво
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از تنبلانه
تصویر تنبلانه
faul, träge
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از تنبلانه
تصویر تنبلانه
ліниво , ледачо
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از تنبلانه
تصویر تنبلانه
leniwie
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از تنبلانه
تصویر تنبلانه
懒惰地 , 懒惰地
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از تنبلانه
تصویر تنبلانه
سستی سے , سست طریقے سے
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از تنبلانه
تصویر تنبلانه
perezosamente, de manera perezosa
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از تنبلانه
تصویر تنبلانه
অলসভাবে , আলসেমি সহ
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از تنبلانه
تصویر تنبلانه
kwa uvivu
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از تنبلانه
تصویر تنبلانه
게으르게
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از تنبلانه
تصویر تنبلانه
preguiçosamente, de maneira preguiçosa
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از تنبلانه
تصویر تنبلانه
בעצלתיים , באיטיות
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از تنبلانه
تصویر تنبلانه
आलस्यपूर्वक , आलसी तरीके से
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از تنبلانه
تصویر تنبلانه
dengan malas
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از تنبلانه
تصویر تنبلانه
อย่างขี้เกียจ , ขี้เกียจ
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از تنبلانه
تصویر تنبلانه
lui, traag
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از تنبلانه
تصویر تنبلانه
怠けて
دیکشنری فارسی به ژاپنی