جدول جو
جدول جو

معنی بمرور - جستجوی لغت در جدول جو

بمرور
کم کم آرام آرام بتدریج کم کم: (بمرور ایام)، توضیح لازم الاضافه است
تصویری از بمرور
تصویر بمرور
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بیرور
تصویر بیرور
(پسرانه)
متفکر (نگارش کردی: بیرهوهر)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از بارور
تصویر بارور
حاصلخیز
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از برمور
تصویر برمور
خوراک و قوت، میل و خواهش، پر مور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بارور
تصویر بارور
میوه دار (درخت) میوه دهنده ثمر دهنده ثمر دهنده مثمر بارآور برور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از امرور
تصویر امرور
شوکه الجمال: شنگ از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حمرور
تصویر حمرور
خورشید ماهی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برمور
تصویر برمور
ترکیب برم با عنصر دیگر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بارور
تصویر بارور
باردار، بار دهنده، میوه دهنده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مبرور
تصویر مبرور
عنوانی برای فرد فوت کرده، شادروان، پذیرفته شده و مقبول از جانب خدا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مبرور
تصویر مبرور
نکویی کرده شده، پسندیده، مقبول در نزد خدا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بارور
تصویر بارور
((وَ))
بارآور، مثمر، ثمر دهنده، میوه دار (درخت)
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مبرور
تصویر مبرور
((مَ))
خوبی دیده، آمرزیده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بارور
تصویر بارور
Fertile, Fruitful, Prolific
دیکشنری فارسی به انگلیسی
плодородный , плодотворный , плодовитый
دیکشنری فارسی به روسی
fruchtbar, produktiv
دیکشنری فارسی به آلمانی
родючий , плідний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
żyzny, owocny, płodny
دیکشنری فارسی به لهستانی
肥沃的 , 富饶的 , 多产的
دیکشنری فارسی به چینی
fértil, frutífero, prolífico
دیکشنری فارسی به پرتغالی
fertile, fruttifero, prolifica
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
fértil, fructífero, prolífico
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
fertile, fructueux, prolifique
دیکشنری فارسی به فرانسوی
อุดมสมบูรณ์ , ให้ผล
دیکشنری فارسی به تایلندی
خصيبٌ , مثمرٌ , غزيرٌ
دیکشنری فارسی به عربی
उर्वर , फलदायी , फलदायक
دیکشنری فارسی به هندی
פורה , פורה , פורה
دیکشنری فارسی به عبری
肥沃な , 実り豊かな , 多作な
دیکشنری فارسی به ژاپنی
비옥한 , 열매를 맺은 , 다산의
دیکشنری فارسی به کره ای
rutuba, yenye matunda, yenye uwezo wa kuzalisha
دیکشنری فارسی به سواحیلی
উর্বর , ফলপ্রসূ , ফলপ্রসূ
دیکشنری فارسی به بنگالی
زرخیز , بارور , پررونق
دیکشنری فارسی به اردو