- بمرور
- کم کم آرام آرام بتدریج کم کم: (بمرور ایام)، توضیح لازم الاضافه است
معنی بمرور - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
حاصلخیز
خوراک و قوت، میل و خواهش، پر مور
میوه دار (درخت) میوه دهنده ثمر دهنده ثمر دهنده مثمر بارآور برور
شوکه الجمال: شنگ از گیاهان
خورشید ماهی
ترکیب برم با عنصر دیگر
باردار، بار دهنده، میوه دهنده
عنوانی برای فرد فوت کرده، شادروان، پذیرفته شده و مقبول از جانب خدا
نکویی کرده شده، پسندیده، مقبول در نزد خدا
Fertile, Fruitful, Prolific
плодородный , плодотворный , плодовитый
fruchtbar, produktiv
родючий , плідний
żyzny, owocny, płodny
肥沃的 , 富饶的 , 多产的
fértil, frutífero, prolífico
fertile, fruttifero, prolifica
fértil, fructífero, prolífico
fertile, fructueux, prolifique
vruchtbaar
อุดมสมบูรณ์ , ให้ผล
subur, berbuah
خصيبٌ , مثمرٌ , غزيرٌ
उर्वर , फलदायी , फलदायक
פורה , פורה , פורה
肥沃な , 実り豊かな , 多作な
비옥한 , 열매를 맺은 , 다산의
verimli
rutuba, yenye matunda, yenye uwezo wa kuzalisha
উর্বর , ফলপ্রসূ , ফলপ্রসূ
زرخیز , بارور , پررونق