- بمباردمان
بمباران، عمل پرتاب کردن بمب از هواپیما بر روی شهرها و هدف های نظامی
معنی بمباردمان - جستجوی لغت در جدول جو
- بمباردمان (بُ دُ)
به توپ بستن. پرتاب کردن گلوله از توپ یا بمب بر موضعی. بمباران. و رجوع به بمباران شود
- بمباردمان
به توپ بستن، پرتاب کردن گلوله از توپ یا بمب بر موضعی
- بمباردمان
بمباران، بمب افکنی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
(بُ)
لغت نامه دهخدا
این + حرف ربط چه، این چیز. این امر. مقابل آنچه: اینچه بر لفظبونصر رفت در این مجلس فراکردندتا به امیر رسانیدند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 605) ، دریده گردانیدن، یقال: اوهیت السقاء. (منتهی الارب). دریده گردانیدن مشک و یا ریسمان را. دریده گردانیدن مشک را. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). کفیده گردانیدن، سست و فروهشته کردن. (ناظم الاطباء). شلشله گردانیدن. (تاج المصادر بیهقی) ، گول گردانیدن. (ناظم الاطباء)
پرتاب کردن بمب از بالا بر روی زمین و ریختن بمبهای پیاپی بموضعی، بمباردمان
بمباردمان، فرو ریختن پیاپی بمب از هواپیما بر روی اهداف از پیش تعیین شده
