- بلین (دخترانه)
- عهد، قرار (نگارش کردی: بهن)
معنی بلین - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
تازی گشته سمور سیبری از جانوران
متعالی
وزنده: بادبزین. چارپای زین کرده و آماده سواری
مرد شکم بزرگ
برتر، بالاتر
رنج، مصیبت
باد سردی که با باران توام باشد
فصیح، رسا
تکیه کاغذی که بر روی آن مشخصاتی چاپ شده باشد حاکی از بها و تاریخ و محل استفاده آن و غالباً برای ورود به اتوبوس و تاتر و سینما و قطار و غیره بکار می رود
سفره بزرگ
کند خاطر، کاهل و کند
بسیار خاموش، مرد خردمند دانا
بنده، مملوک، عبد
گرمابه
گنک
سر دیوار را گویند
بلس: (عدس) مرجمک دانه ایست شبیه بعدس
خرفه پرپهن فرفهن فرفخ بقله الحمقاء
بالشی را گویند که زیر سر نهند
آشکار، هلیده زنی که هلش (طلاق) از شوی جدا شده
فرزندان پسران پسران فرزندان
خوب نیکو، برگزیده منتخب، بهترین، گزیده ترین
تناور تنومند به این: بدین صفت بدین شکل
نرم تر نرمخوتر
نرمی کردن، چاپلوسی کردن
کندذهن، کودن، کم هوش