دهی از دهستان دشت سر، بخش مرکزی شهرستان آمل. سکنۀ آن 110 تن. آب آن از نهر گرمرود و محصول آن لبنیات است. در تابستان تعدادی از سکنه به ییلاقات چلاو میروند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
دهی از دهستان دشت سر، بخش مرکزی شهرستان آمل. سکنۀ آن 110 تن. آب آن از نهر گرمرود و محصول آن لبنیات است. در تابستان تعدادی از سکنه به ییلاقات چلاو میروند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
ویران که نقیض آباد باشد، (از برهان)، بیرام، بیرانه، (از غیاث)، ویران، (رشیدی)، ویران، ویرانه، (انجمن آرا) : (زحل دلالت دارد بر) ... راههای بیران ... (التفهیم بیرونی)، و از جزیره های آباد و بیران هزار و سیصد و هفتاد جزیره است، (مجمل التواریخ و القصص)، بود بیران دهی بره اندر از عمارت در او نمانده اثر، سنائی، و این بوم بیران کش جهان می دانند تنگنائی بر لشکر تست، (راحهالصدور راوندی)، و رجوع به ویران شود، - بیران شدن، ویران شدن، تهکم، (تاج المصادر بیهقی)، رجوع به ویران شدن شود، - بیران کردن، ویران کردن: چون ابرهه الاشرم پیل به در مکه آورد بدان عزم که بیران کند، (مجمل التواریخ و القصص)، ابن الزبیر خانه کعبه را فراخ کرده و حجاج بهری از آن بمنجنیق بیران کرده بود، (مجمل التواریخ و القصص)، در سنۀ عشر و مأتین هجریه آن باروی را بیران کرد و خراب گردانید، (تاریخ قم ص 35) ...، آن قاعده را هدم کرده بودند و آن طریقه بیران کرده بودند، (کتاب النقض ص 487)، اولاً مصر بیران کند وتخت معد و نزار بشکند، (کتاب النقض ص 510)، و رجوع به ویران کردن شود
ویران که نقیض آباد باشد، (از برهان)، بیرام، بیرانه، (از غیاث)، ویران، (رشیدی)، ویران، ویرانه، (انجمن آرا) : (زحل دلالت دارد بر) ... راههای بیران ... (التفهیم بیرونی)، و از جزیره های آباد و بیران هزار و سیصد و هفتاد جزیره است، (مجمل التواریخ و القصص)، بود بیران دهی بره اندر از عمارت در او نمانده اثر، سنائی، و این بوم بیران کش جهان می دانند تنگنائی بر لشکر تست، (راحهالصدور راوندی)، و رجوع به ویران شود، - بیران شدن، ویران شدن، تَهکم، (تاج المصادر بیهقی)، رجوع به ویران شدن شود، - بیران کردن، ویران کردن: چون ابرهه الاشرم پیل به در مکه آورد بدان عزم که بیران کند، (مجمل التواریخ و القصص)، ابن الزبیر خانه کعبه را فراخ کرده و حجاج بهری از آن بمنجنیق بیران کرده بود، (مجمل التواریخ و القصص)، در سنۀ عشر و مأتین هجریه آن باروی را بیران کرد و خراب گردانید، (تاریخ قم ص 35) ...، آن قاعده را هدم کرده بودند و آن طریقه بیران کرده بودند، (کتاب النقض ص 487)، اولاً مصر بیران کند وتخت معد و نزار بشکند، (کتاب النقض ص 510)، و رجوع به ویران کردن شود
نام خضر پیغمبر علیه السلام است که برادرزادۀ الیاس پیغمبر باشد. (برهان) ، قلیل بلیل، اتباع است. (منتهی الارب) (از ذیل اقرب الموارد از قاموس) ، باد سرد و نمناک. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). باد سرد و باران. (دهار). واحد و جمع در آن یکسان است. (منتهی الارب). بلیله. و رجوع به بلیله شود
نام خضر پیغمبر علیه السلام است که برادرزادۀ الیاس پیغمبر باشد. (برهان) ، قلیل بلیل، اتباع است. (منتهی الارب) (از ذیل اقرب الموارد از قاموس) ، باد سرد و نمناک. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). باد سرد و باران. (دهار). واحد و جمع در آن یکسان است. (منتهی الارب). بَلیله. و رجوع به بلیله شود
قریه ای است از قرای کازرون و آنجا محل و مرقد اولیأاﷲ بسیار است. گویند خضر علیه السلام آن قریه را بنا کرده است و منسوب به نام نامی خود ساخته است. (برهان). از مضافات کازرون شیراز است و از آنجاست اوحدالدین عبدالله بن ضیاءالدین مسعود بلیانی. (ریاض العارفین ص 104). دهی از دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان کازرون. سکنۀ آن 379 تن. آب آن از چاه و محصول آن غلات است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
قریه ای است از قرای کازرون و آنجا محل و مرقد اولیأاﷲ بسیار است. گویند خضر علیه السلام آن قریه را بنا کرده است و منسوب به نام نامی خود ساخته است. (برهان). از مضافات کازرون شیراز است و از آنجاست اوحدالدین عبدالله بن ضیاءالدین مسعود بلیانی. (ریاض العارفین ص 104). دهی از دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان کازرون. سکنۀ آن 379 تن. آب آن از چاه و محصول آن غلات است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
دهی است از دهستان تولم بخش مرکزی شهرستان فومن. سکنۀ آن 420 تن. آب آن از رود خانه جمعه بازار معروف به قلعه رودخان و محصول آن برنج، توتون سیگاری، کنف و ابریشم است. (از فرهنگجغرافیایی ایران ج 2)
دهی است از دهستان تولم بخش مرکزی شهرستان فومن. سکنۀ آن 420 تن. آب آن از رود خانه جمعه بازار معروف به قلعه رودخان و محصول آن برنج، توتون سیگاری، کنف و ابریشم است. (از فرهنگجغرافیایی ایران ج 2)
دهی از دهستان نهبدان بخش شوسف شهرستان بیرجند. سکنۀ آن 395 تن. آب از قنات. محصول آنجا غلات. شغل اهالی آن زراعت و مالداری. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دهی از دهستان نهبدان بخش شوسف شهرستان بیرجند. سکنۀ آن 395 تن. آب از قنات. محصول آنجا غلات. شغل اهالی آن زراعت و مالداری. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
ده از دهستان زهان بخش قاین شهرستان بیرجند. سکنۀ آن 159تن. آب آن از قنات. محصول آنجا غلات. شغل اهالی زراعت، مالداری و قالیچه بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9) ، بینایی چشم. (غیاث) (از فرهنگ نظام). - بصارت افروز، روشن کننده دیده: روزی ز خوشی بصارت افروز خوشترز هزار عید نوروز. نظامی (الحاقی)
ده از دهستان زهان بخش قاین شهرستان بیرجند. سکنۀ آن 159تن. آب آن از قنات. محصول آنجا غلات. شغل اهالی زراعت، مالداری و قالیچه بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9) ، بینایی چشم. (غیاث) (از فرهنگ نظام). - بصارت افروز، روشن کننده دیده: روزی ز خوشی بصارت افروز خوشترز هزار عید نوروز. نظامی (الحاقی)
دهی است از دهستان گل فریز بخش خوسف شهرستان بیرجند. واقع در 25 هزارگزی جنوب خاوری خوسف. این ده کوهستانی با آب و هوای معتدل و 143 تن سکنه است. آب آن از قنات و محصول آن پنبه و غلات و شغل اهالی زراعت و راه مالرو است. مردم محل این ده را خلیلان نیز می گویند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دهی است از دهستان گل فریز بخش خوسف شهرستان بیرجند. واقع در 25 هزارگزی جنوب خاوری خوسف. این ده کوهستانی با آب و هوای معتدل و 143 تن سکنه است. آب آن از قنات و محصول آن پنبه و غلات و شغل اهالی زراعت و راه مالرو است. مردم محل این ده را خلیلان نیز می گویند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دهی است از دهستان زیلائی بخش مسجدسلیمان شهرستان اهواز. دارای 200 تن سکنه است. آب آن از چشمه، محصول آنجا غلات. شغل اهالی کارگر شرکت نفت، زراعت و گله داری. صنایع دستی قالیچه بافی. راه آن مالرو است و آثار خرابه های قدیمی باقی است. ساکنین از طایفۀ هفت لنگ بختیاری هستند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
دهی است از دهستان زیلائی بخش مسجدسلیمان شهرستان اهواز. دارای 200 تن سکنه است. آب آن از چشمه، محصول آنجا غلات. شغل اهالی کارگر شرکت نفت، زراعت و گله داری. صنایع دستی قالیچه بافی. راه آن مالرو است و آثار خرابه های قدیمی باقی است. ساکنین از طایفۀ هفت لنگ بختیاری هستند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
دهی است از بخش بندپی شهرستان بابل که در 40000گزی جنوب بابل واقع شده است. هوای آن سرد و دارای 105 تن سکنه است. آب آنجا ازچشمه تأمین میشود. محصول آن لبنیات و شغل اهالی گله داری و راه آن مالرو است. ساکنان آن در زمستان به قشلاق بندپی میروند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
دهی است از بخش بندپی شهرستان بابل که در 40000گزی جنوب بابل واقع شده است. هوای آن سرد و دارای 105 تن سکنه است. آب آنجا ازچشمه تأمین میشود. محصول آن لبنیات و شغل اهالی گله داری و راه آن مالرو است. ساکنان آن در زمستان به قشلاق بندپی میروند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)