- بلکه
- شاید، بسا که
معنی بلکه - جستجوی لغت در جدول جو
- بلکه ((بَ کِ))
- شاید، به علاوه، باشد که، برخلاف، برعکس
- بلکه
- علاوه بر این، شاید مثلاً بلکه فردا بیاید، امید است که، باشد که، برای نفی حکم قبلی گفته می شود، برعکس مثلاً او نه تنها مجرم نیست، بلکه یک انسان شریف است
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
چندانکه ظنقدر که یا از بسکه. چندانکه
ظرف چوبین بزرگ سر بسته برای آب
رنج، مصیبت
فرانسوی تازی شده سگک سرشت ریخت چونی
ریش انبوه و بلند
زرد آلو و هلوی دو نیم شده و هسته در آورده و خشک کرده شده
سر دیوار را گویند
قایل بودن بوجود محسوس است برروش اشاعره. توضیح زمخشری در بیتی این کلمه را آورده است
کلانموش از جانوران
دانا، حکیم و دانشمند
پیسگی، سیاهی و سفیدی
قوت روزانه تعیین شده
بخور شکمباره
یک شهر شهری واحد بلد. شهر، جمع بلاد بلدان، ناحیه زمین
سپیده دم پایان شب
آبگیر، تالاب
شهبانو
اخاذی
کلمه تمنی کاشکی کاش، کلمه استثنا مگر، امید
استخر کوچک، حوض آب
زمینی است صاف و هموار که در آن محل زمین چین خوردگی یافته یا آثار و عوامل خارجی چین خوردگیها را صاف و مسطح ساخته است
زمین بوم، ناحیه قسمتی از ایالت
سیاهی
پولیکه با مکر و فریب از کسی بگیرند
رشته نخ
مصیبت، پیشامد بد، رنج
قدرت و توانایی کاری یا سرعت ادراک که در اثر تمرین و ممارست در طبیعت انسان متمکن و جایگزین شود
ملک و قدرت
صفت راسخ در نفس
ملک و قدرت
صفت راسخ در نفس
مخفّف واژۀ بود که، بوک
سر دیوار، کنگرۀ دیوار، منجنیق
الکا، ملک، زمین، مرز و بوم، کشور
گودال آب، تالاب، استخر طبیعی، استخر