جدول جو
جدول جو

معنی بلکانیین - جستجوی لغت در جدول جو

بلکانیین
لرزاندن، تکان دادن، عقب و جلو بردن چیزی به طور پیوسته
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اَ)
از مواد ملونه است که در ریشه نبات الکانا وجود دارد. لیپیدها و سوبرین را قرمزرنگ میسازد وحتی اگر تکه ای از ریشه این نبات را در کنار مقطع قرار دهند قطرات چربی آن رنگ آمیزی میشود. (از گیاه شناسی ثابتی ص 80 و 81). و رجوع به همین کتاب ص 57 شود
لغت نامه دهخدا
(بِ تَ)
فرمانروای مستقل ولایت غزنه، و از امرای دولت غزنویان در دورۀقبل از سلطنت آل ناصر. وی بعد از اسحاق بن البتکین به امارت غزنه نشست (در ذی القعده سال 355 هجری قمری) وبسال 359 هجری قمری در آنجا بنام خود سکه زد. او مانند البتکین از غلامان سامانیان بود و قبل از آنکه به البتکین بپیوندد، چندی در حدود سنۀ 324 هجری قمری از جانب سامانیان در بلخ حکومت کرده بود. بلکاتگین بسال 364 هجری قمری بقتل رسید. (از دایره المعارف فارسی)
حاجب بزرگ بلکاتگین، یکی از حاجبان و سرداران دورۀ سلطان محمود و پسرش سلطان مسعود غزنوی است که در دورۀ مسعود به سمت حاجب بزرگی، که سمتی بوده است در حدود وزیر دربار امروز، ارتقاء یافت. از این مرد و کارهای او سخن در تاریخ بیهقی بسیار رفته است. رجوع به تاریخ بیهقی شود
لغت نامه دهخدا
جستجو کردن کنکاش در کار دیگران
فرهنگ گویش مازندرانی
شکستن، خرد کردن، از ریشه ی اوستایی اسکن
فرهنگ گویش مازندرانی
پاره کردن، چاک کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
کوبیدن، زدن
فرهنگ گویش مازندرانی
راندن
فرهنگ گویش مازندرانی
آواز خواندن
فرهنگ گویش مازندرانی
کوبیدن، تکان دادن
فرهنگ گویش مازندرانی
ولو کردن، از هم باز کردن پشم یا پنبه
فرهنگ گویش مازندرانی
پاره کردن، جدا کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
پراندن
فرهنگ گویش مازندرانی
رماندن، متواری کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
خواباندن
فرهنگ گویش مازندرانی
رساندن
فرهنگ گویش مازندرانی
زدن، کوبیدن، اخته کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
دواندن
فرهنگ گویش مازندرانی
ترکاندن، دوشقه نمودن
فرهنگ گویش مازندرانی
ضربه زدن
فرهنگ گویش مازندرانی
چلاندن
فرهنگ گویش مازندرانی
خوراندن
فرهنگ گویش مازندرانی
خواباندن، خواب کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
بچاردنیین
فرهنگ گویش مازندرانی
ریختن
فرهنگ گویش مازندرانی
خاراندن
فرهنگ گویش مازندرانی
تکان دادن با حرکت مواج رفت و برگش در سطحی افقی، همچون تکان
فرهنگ گویش مازندرانی
کتک زدن، کوبیدن
فرهنگ گویش مازندرانی
چکاندن
فرهنگ گویش مازندرانی
کسی را از پشت بغل کردن و با حرکات کمر و باسن نمایش حالت جماع
فرهنگ گویش مازندرانی