- بلونه (بَ نَ / نِ)
شمشیر چوبین. (برهان) (آنندراج). بلونک. بلوندک. و رجوع به بلونک و بلوندک شود، سختی. (منتهی الارب). مصیبت. (اقرب الموارد). بلوی. و رجوع به بلوی و بلیت و بلیه شود، دریافت حقیقت چیزی و کشف آن. (منتهی الارب) ، ناقه ای که بر گور خداوندش بستندی که تا بمیرد، و عرب جاهلیت گمان داشتندی که صاحبش بر آن ناقه محشور خواهد شد. ج، بلایا. (منتهی الارب) (اقرب الموارد)
