جدول جو
جدول جو

معنی بلون - جستجوی لغت در جدول جو

بلون
(بُ)
بنده، برابر آزاد. (از برهان). عبد. مملوک. رق. بنده. مقابل آزاد. و ظاهراً در این بیت محمد بن وصیف سجزی این کلمه آمده است در مدح یعقوب بن لیث صفاری:
ای امیری که امیران جهان خاصه و عام
بنده و چاکر و مولات و بلونند و غلام.
(یادداشت مرحوم دهخدا).
صاحبا در سر کلک تو نهاده ست خدا
بهمه حال همه خلق جهان را روزی
منعم و مفلس و آزاد و بلون...
نزاری
لغت نامه دهخدا
بلون
(بَ)
دستمال و رومال، مرد خردمند دانا. (منتهی الارب) ، عاقل و خردمند و لبیب. (از اقرب الموارد) ، شخص فصیح که مردم را خاموش کند. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
بلون
بنده، مملوک، عبد
تصویری از بلون
تصویر بلون
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بلونک
تصویر بلونک
شمشیر چوبی
فرهنگ فارسی عمید
(بَ نَ / نِ)
شمشیر چوبین. (برهان) (آنندراج). بلونک. بلوندک. و رجوع به بلونک و بلوندک شود، سختی. (منتهی الارب). مصیبت. (اقرب الموارد). بلوی. و رجوع به بلوی و بلیت و بلیه شود، دریافت حقیقت چیزی و کشف آن. (منتهی الارب) ، ناقه ای که بر گور خداوندش بستندی که تا بمیرد، و عرب جاهلیت گمان داشتندی که صاحبش بر آن ناقه محشور خواهد شد. ج، بلایا. (منتهی الارب) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(بُ)
قسمی شیشۀ کوچک مدور با گردنی دراز که عادهً سقطفروشان آب لیمو را در آن شیشه ها فروشند. شیشه یا سفال مدور به اندازۀ هندوانۀ خرد. قسمی شیشه برای ریختن مایع شبیه به هندوانۀ کوچک، و گاهی از سفال. قسمی شیشۀ مدور کوچک برای ترشیهای نادر چون انبه و غیره. شکلی از اشکال شیشۀ جای شربت و آب لیمو و غیره. (یادداشت مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
تصویری از بلول
تصویر بلول
نجات یافتن و رستگار شدن، سرد و نمناک شدن باد، در آویختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بلوی
تصویر بلوی
آزمایش، سختی، مصیبت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بطون
تصویر بطون
نهان شدن، پوشیدن وپوشیدگی ج بطن، شکم ها درونها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برون
تصویر برون
مخفف بیرون، ضد درون، منظر، آشکار، خارج، ظاهر
فرهنگ لغت هوشیار
ناحیه، ولایت، و به معنی توده و دسته هم آمده است فرانسوی همگروه این واژه را غیاث ترکی دانسته معین آن را پارسی و گروهی ده و روستا می داند کشورهایی که متحد بشوند و دارای مرام و روش سیاسی خاصی باشند: بلوک شرق بلوک غرب، جمعیت ها و دسته های همعقیده و دارای روش واحد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بلوند
تصویر بلوند
رنگی است نزدیک به زرد، بور و طلایی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بلوند
تصویر بلوند
شقراء
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از بلوند
تصویر بلوند
Blonde
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از بلوند
تصویر بلوند
blond
دیکشنری فارسی به فرانسوی
بزرگترین
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از بلوند
تصویر بلوند
loiro
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از بلوند
تصویر بلوند
শ্যামল
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از بلوند
تصویر بلوند
блондинистый
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از بلوند
تصویر بلوند
blond
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از بلوند
تصویر بلوند
блондинистий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از بلوند
تصویر بلوند
blond
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از بلوند
تصویر بلوند
سنہری
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از بلوند
تصویر بلوند
rangi ya dhahabu
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از بلوند
تصویر بلوند
biondo
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از بلوند
تصویر بلوند
sarışın
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از بلوند
تصویر بلوند
금발의
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از بلوند
تصویر بلوند
金髪の
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از بلوند
تصویر بلوند
בלונדיני
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از بلوند
تصویر بلوند
गोरा
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از بلوند
تصویر بلوند
金色的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از بلوند
تصویر بلوند
บลอนด์
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از بلوند
تصویر بلوند
blond
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از بلوند
تصویر بلوند
rubio
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از بلوند
تصویر بلوند
pirang
دیکشنری فارسی به اندونزیایی