جدول جو
جدول جو

معنی بلنتاین - جستجوی لغت در جدول جو

بلنتاین
(بَ لَ)
بارهنگ، که گیاهی است. (ازفرهنگ فارسی معین) (از دزی). رجوع به بارهنگ شود، کنایه از لاف و گزاف و اظهار تجمل و خودنمایی و خودستایی. (ناظم الاطباء) :
فریب حسن بتی را مخور که خوبی او
مثال زلف نماید بلندپروازی.
سلیم (از آنندراج).
من کجا وین بلندپروازی
سدره کی بلبل آشیان باشد.
سنجر کاشی (از آنندراج).
، حرص و هوی و هوس. (ناظم الاطباء). و رجوع به بلندپرواز و بلندپروازی کردن شود
لغت نامه دهخدا
بلنتاین
فرانسوی تازی شده بارهنگ از گیاهان بارهنگ
تصویری از بلنتاین
تصویر بلنتاین
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بلندین
تصویر بلندین
پیرامون در، چهارچوب در خانه، برای مثال در او افراشته درهای سیمین / جواهرها نشانده در بلندین (شاکر بخارایی - شاعران بی دیوان - ۴۸)، چوب بالای در، سردر خانه
فرهنگ فارسی عمید
(لُ نَ)
تثنیۀ لبنه، موضعی است در شعر اخطل:
عول النجاء کانها متوجس
باللبنتین مولع موشوم.
(معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(پِ لَ یِ)
بارتنگ. بارهنگ. خنگ. خرگوشک. خرگوش. خرغول. خرغوله. چرغول و چرغون. جرغول. جرغوله. ریم آهنگ. ریم آهنج. مری زبانک. زبان بره. لسان الحمل. نبروشه. خوبکلا. خمخم. تخم سپید. بردوسلام. خبیده. ابلنتاین. (ذیل قوامیس عرب تألیف دزی ج 1 ص 3)
لغت نامه دهخدا
(لِ نَ تَ)
تثینۀ لبنه. دو لبنه. نام دو شطبۀ عضاده است. رجوع به عضاده و اصطرلاب شود
لغت نامه دهخدا
(بَ لَ)
چوب بالایین در خانه. (برهان) (آنندراج).
لغت نامه دهخدا
(بُ لَ دَ)
مخفف بلندترین. (آنندراج) (از ناظم الاطباء). رجوع به بلند و بلندترین در ترکیبات بلند شود
لغت نامه دهخدا
(نِ نَنْ دَ / دِ)
بلندبیننده. کسی که همتش بزرگ است. بلندهمت. بلندنظر. (فرهنگ فارسی معین).
لغت نامه دهخدا
(بَ تِ)
گرز آهنین و یا چوبین. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از بلندین
تصویر بلندین
((بَ یا بِ لَ))
پیرامون در خانه، آستانه، چوب بالایین در خانه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بلندترین
تصویر بلندترین
الأطول
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از بلندترین
تصویر بلندترین
Tallest
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از بلندترین
تصویر بلندترین
le plus grand
دیکشنری فارسی به فرانسوی
لنگیدن
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از بلندترین
تصویر بلندترین
il più alto
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از بلندترین
تصویر بلندترین
سب سے بلند
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از بلندترین
تصویر بلندترین
самый высокий
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از بلندترین
تصویر بلندترین
am höchsten
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از بلندترین
تصویر بلندترین
найвищий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از بلندترین
تصویر بلندترین
najwyższy
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از بلندترین
تصویر بلندترین
最高的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از بلندترین
تصویر بلندترین
সবচেয়ে بلند
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از بلندترین
تصویر بلندترین
el más alto
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از بلندترین
تصویر بلندترین
mrefu zaidi
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از بلندترین
تصویر بلندترین
가장 큰
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از بلندترین
تصویر بلندترین
一番高い
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از بلندترین
تصویر بلندترین
o mais alto
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از بلندترین
تصویر بلندترین
सबसे लंबा
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از بلندترین
تصویر بلندترین
tertinggi
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از بلندترین
تصویر بلندترین
สูงที่สุด
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از بلندترین
تصویر بلندترین
de hoogste
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از بلندترین
تصویر بلندترین
הגבוה ביותר
دیکشنری فارسی به عبری