- بلقدر
- بی قید بی بند و بار، بی دیانت ملحد
معنی بلقدر - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
آکاژور
بلندتر
پارسی تازی شده بلادور بلادر بلادور زیور آلات زنان
پارسی است و درست آن: باغور توضیح برای ترکیبات بلقور نیز به (بلغور) رجوع شود
بی قید بی بند و بار، بی دیانت ملحد
پارسی است و درست آن: بلغار چرمی است پیراسته و خوشبوی
بیعزت بی احترام حقیر
زینت آلات زنان، زیورآلات عروس
گیاهی درختی، کوتاه و بومی هند با میوه ای سیاه رنگ که مصرف دارویی دارد
گیاهی درختی، کوتاه و بومی هند با میوه ای سیاه رنگ که مصرف دارویی دارد
((بَ دَ یا دُ))
فرهنگ فارسی معین
زینت آلات زنان، زرینه و پیرایه زنان (عموماً)، زرینه ای که زنان بر سر بندند (خصوصاً)
باندازهء، بحسب، موافق. توضیح لازم الاضافه است. یا بقدر احتیاج. بر حسب حاجت و ضرورت. یا بقدر امکان. باندازه ای که ممکن است. یا بقدر طاقت. باندازه طاقت موافق طاقت. یا بقدر مراتب کسی. برحسب در جای وی. بملاحظه قابلیت او