یونانی ساذج است. (از الفاظالادویه). فرفخ. (مخزن الادویه). عرفج. (تحفۀ حکیم مؤمن). ساذج صحرایی است و آن برگی باشد دوائی مانند برگ گردکان و آنرا به عربی عرفج بری خوانند. (برهان)
یونانی ساذج است. (از الفاظالادویه). فرفخ. (مخزن الادویه). عرفج. (تحفۀ حکیم مؤمن). ساذج صحرایی است و آن برگی باشد دوائی مانند برگ گردکان و آنرا به عربی عرفج بری خوانند. (برهان)
به معنی بعل شاه را حمایت کند، پسر نبونید آخرین پادشاه بابل. در کتاب دانیال (تورات) آمده: بلتشصر ضیافت عظیمی برای هزار تن از اسرای خود برپا داشت و از سرخوشی فرمود ظروف طلا ونقره را که جدش نبوکدنصر از اورشلیم آورده بود حاضرآوردند تا در میان آنها شراب نوشند. چنین کردند و خدایان خود را تسبیح خواندند. همان ساعت انگشتهای دستی انسانی بیرون آمد و بر دیوار قصر خطوط مرموز نوشت. دانیال را حاضر آوردند و او چنین خواند: ’منا منا، ثقیل و فرسین’: منا، خدا سلطنت ترا شمرده و به انتهارسانیده. ثقیل، در میزان سنجیده شده و ناقص درآمده. فرس، سلطنت تو تقسیم گشته و به مادیها و پارسیان رسیده. همان شب، کوروش که موفق شده بود جریان فرات را برگرداند، از بستر خشک شدۀ شط توانست به داخل بابل نفوذ کند. بلتشصر کشته شد و بابل ضمیمۀ شاهنشاهی ایران گردید (539 قبل از میلاد). (از فرهنگ فارسی معین). و رجوع به تاریخ ایران باستان ص 382 و 395 و 476 و مجمل التواریخ و القصص ص 145و 442 و به بلشصر و بلطشصر شود. - ضیافت بلتشصر، کنایه از هر ضیافت پرسر و صدا و شامل انواع اطعمه. -
به معنی بعل شاه را حمایت کند، پسر نبونید آخرین پادشاه بابل. در کتاب دانیال (تورات) آمده: بلتشصر ضیافت عظیمی برای هزار تن از اسرای خود برپا داشت و از سرخوشی فرمود ظروف طلا ونقره را که جدش نبوکدنصر از اورشلیم آورده بود حاضرآوردند تا در میان آنها شراب نوشند. چنین کردند و خدایان خود را تسبیح خواندند. همان ساعت انگشتهای دستی انسانی بیرون آمد و بر دیوار قصر خطوط مرموز نوشت. دانیال را حاضر آوردند و او چنین خواند: ’منا منا، ثقیل و فرسین’: منا، خدا سلطنت ترا شمرده و به انتهارسانیده. ثقیل، در میزان سنجیده شده و ناقص درآمده. فرس، سلطنت تو تقسیم گشته و به مادیها و پارسیان رسیده. همان شب، کوروش که موفق شده بود جریان فرات را برگرداند، از بستر خشک شدۀ شط توانست به داخل بابل نفوذ کند. بلتشصر کشته شد و بابل ضمیمۀ شاهنشاهی ایران گردید (539 قبل از میلاد). (از فرهنگ فارسی معین). و رجوع به تاریخ ایران باستان ص 382 و 395 و 476 و مجمل التواریخ و القصص ص 145و 442 و به بلشصر و بلطشصر شود. - ضیافت بلتشصر، کنایه از هر ضیافت پرسر و صدا و شامل انواع اطعمه. -
بنده، برابر آزاد. (از برهان). عبد. مملوک. رق. بنده. مقابل آزاد. و ظاهراً در این بیت محمد بن وصیف سجزی این کلمه آمده است در مدح یعقوب بن لیث صفاری: ای امیری که امیران جهان خاصه و عام بنده و چاکر و مولات و بلونند و غلام. (یادداشت مرحوم دهخدا). صاحبا در سر کلک تو نهاده ست خدا بهمه حال همه خلق جهان را روزی منعم و مفلس و آزاد و بلون... نزاری
بنده، برابر آزاد. (از برهان). عبد. مملوک. رق. بنده. مقابل آزاد. و ظاهراً در این بیت محمد بن وصیف سجزی این کلمه آمده است در مدح یعقوب بن لیث صفاری: ای امیری که امیران جهان خاصه و عام بنده و چاکر و مولات و بلونند و غلام. (یادداشت مرحوم دهخدا). صاحبا در سر کلک تو نهاده ست خدا بهمه حال همه خلق جهان را روزی منعم و مفلس و آزاد و بلون... نزاری