جدول جو
جدول جو

معنی بلسکی - جستجوی لغت در جدول جو

بلسکی
ارمن از گیاهان گیاهی از تیره روناسیان که یکساله است و بعلت پوشیده بودن از خارهای کوچک و قلاب مانند بسهولت باشیا مجاور و حتی پشم گوسفندان که از مجاورت آن عبور کنند میچسبند. برگهای این گیاه فراهم (بصورت 6 تایی یا 8 تایی) و نوک تیز و باریک و پوشیده از تارهای قلاب مانند و گلهایش سفید و مجتمع (که برروی دم گلی بلندتر از برگهای قرار دارند) است. جوشانده آن بعنوان مدر استعمال میشده. این گیاه در اکثر نقاط ایران میروید بلشکه افارین ارمن حشیشه الافعی قوت البریه مصفی الراعی یا پیشقان قازاوتی
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

پرستو سیخ آهنی که یک سر آنرا پهن کرده باشند برای نان از تنور جدا کردن، سیخ کباب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بلسک
تصویر بلسک
پرستو، پرنده ای کوچک و مهاجر با بال های دراز و نوک تیز و دم دو شاخه و پرهای سیاه که زیر سینه اش خاکستری یا حنایی رنگ است، بیشتر در سقف خانه ها لانه می گذارد و حشراتی از قبیل مگس و پشه را می خورد
بلوایه، چلچله، پرستوک، بالوایه، خطّاف، باسیج، پرستک، فرشتو، ابابیل، فرستوک، پالوانه، فراستوک، فراشتوک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بلسک
تصویر بلسک
((بَ لَ))
بلشک، پرستو
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بلسک
تصویر بلسک
((بِ لِ یا بُ لُ))
سیخ آهنی که یک سر آن پهن باشد برای جدا کردن نان از تنور، سیخ کباب
فرهنگ فارسی معین
سیخ آهنی که گوشت یا چیز دیگر را به آن بکشند و در تنور آویزان کنند، سیخ کباب، بلشک
فرهنگ فارسی عمید