- بلر
بی حس، کرخت شدن عضلات
معنی بلر - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
(بِلْ / بِ لِ یُ)
لغت نامه دهخدا
لوئی. هوانورد فرانسوی، او نخستین کسی است که بوسیلۀ هواپیما بسال 1909 میلادی از دریای مانش عبور کرده است. تولد او بسال 1872 میلادی در کامبره و درگذشتش بسال 1936 میلادی بوده است. (فرهنگ فارسی معین)
(بِ لَ)
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان کناربروژ، بخش صومای، شهرستان ارومیه. سکنۀ آن 109 تن. آب آن از چشمه و محصول آن غلات و توتون است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
(بِ لَ)
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان آورزمان شهرستان ملایر. سکنۀ آن 390 تن. آب آن از چشمه و قنات و محصول آن غلات و صیفی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
(بَ لَ)
لغت نامه دهخدا
به زبان رومی به معنی مدینه و شهر، و آن بزرگترین شهر در جزیره صقلیه (سیسیل) در سواحل بحر مغرب است. آن را حصاری بلند و محکم است. تعداد مساجدی که در بلرم و حومه آن قرار دارد بالغ بر سیصد می باشد. (از معجم البلدان) (از مراصد). و رجوع به عیون الانباء ج 1 ص 56 شود
هر چیز در هم شکسته و در هم کوفته عموما، گندم و جو نیم پخته که آنرا در آسیا انداخته شکسته باشند خصوصا، آشی که از گندم مذکور پزند، سخنان بزرگ حرفهای قلمبه
گاو شکافتن، فراخیدن، ماندگی، باز جست پتیار، دروغ آشکار گاو (نر یا ماده) واحد: بقره
آزمایش، آزمون، بلیه، اندوه، رنج، گرفتاری، استانک آسیب گزند، آزمون آزمایش، ستم جسک، زرنگ، کار سخت پتیاره ز غم خوردن بتر پتیاره ای نیست زن بیشرم بد کاره، زفت (بخیل) ژکور -1 آزمایش آزمون امتحان، سختی گرفتاری رنج، مصیبت آفت، بدبختی که بدون انتظار و بی سبب بر کسی وارد آید، ظلم و ستم، بسیار زرنگ محیل حیله گر. یا بلا آسمانی. آفت بزرگ ناگهانی. یا بلا جان. -1 آنکه یا آنچه موجب مزاحمت است، معشوق محبوب. یا بلا سیاه. فتنه آشوب، رنج گزند محنت، تعدی جور آزار، تشویش پریشانی. یا بلا بسر کسی آوردن، کسی را گرفتار زحمت کردن، یا خوردن بلا به... اصابت بلا به. . .: (بلات بخورد بجانم)
آذربویه اشنان. قسمی شیشه که از ترکیب سیلیکات دو پتاسیم و سیلیکات دو پلمپ ساخته شود آبگینه صاف و شفاف
لرزیدن
به لرزه درآوردن
لرزیدن
پاره کردن، چاک دادن