جدول جو
جدول جو

معنی بلاموجب - جستجوی لغت در جدول جو

بلاموجب
(رِ گَتَ)
مرکّب از: ب + لا (نفی) + موجب، بدون موجب. بدون جهت. بی سبب. بدون علت. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(دَ دَ وَ دَ)
مرکّب از: ب + لا (نفی) + تعجب، بدون تعجب. بی شگفتی. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(دَ)
مرکّب از: ب + لا (نفی) + جواب، بدون جواب. بی پاسخ. (فرهنگ فارسی معین)،
- بلاجواب گذاشتن، جواب ندادن. پاسخ ندادن، خاصه نامه و مکتوبی را. مهمل گذاشتن
لغت نامه دهخدا
(بُ)
دهی از دهستان سجاسرود، بخش قیدار، شهرستان زنجان. سکنۀ آن 580 تن. آب آن از چشمه سار و محصول آن غلات و انگور و میوه است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(مَ / مُو جِ)
مرکّب از: بی + موجب عربی، بی سبب. بیوجه. (آنندراج)، بدون سبب. بدون دلیل. (ناظم الاطباء)، رجوع به موجب شود
لغت نامه دهخدا
(بَ جِ بِ)
برحسب و موافق . (از ناظم الاطباء).
- برموجب عادت، برحسب عادت. (ناظم الاطباء) ، جوانی. (ناظم الاطباء). رجوع به برناک شود
لغت نامه دهخدا
(مَ)
مرکّب از: با + موج، موجدار. متموج. مواج. شکن دار. باشکن. و رجوع به موج و موجدار شود
لغت نامه دهخدا
(بِ جِ بِ)
مرکّب از: ’ب’ + موجب، مطابق. موافق. بنابر. برحسب. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از بلا موجب
تصویر بلا موجب
بدون جهت سببب بدون علت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از به موجب
تصویر به موجب
به انگیزی برابر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بموجب
تصویر بموجب
مطابق، موافق، برحسب
فرهنگ لغت هوشیار
بی پاسخ، بی جواب
فرهنگ واژه مترادف متضاد