معنی بقیاس - جستجوی لغت در جدول جو

بقیاس: بتخمین، به حدس

فرهنگ لغت هوشیار

بقیار

عمامه ومندیل، دستار

فرهنگ لغت هوشیار

بیقیاس

بی اندازه بسیار

فرهنگ لغت هوشیار

مقیاس

سنجه، پیمانه

فرهنگ واژه فارسی سره

مقیاس

آنچه با آن اندازۀ چیزی را معین کنند، اندازه، آلت سنجش

فرهنگ فارسی عمید

مقیاس

اندازه، مقدار، ملاک، معیار

فرهنگ لغت هوشیار

مقیاس

((مِ))

اندازه، آلت سنجش، جمع مقاییس

فرهنگ فارسی معین

قیاس

سنجش، هم سنجی، فرا سنجی

فرهنگ واژه فارسی سره

قیاس

برسی چیزی با روی چیز دیگر از روی مشابهت، سنجش، مقایسه، اندازه گیری، گمان، اندازه
قیاس مع الفارق: قیاس کردن چیزی با چیز دیگر بی آنکه مناسبت و اشتراکی میان آن دو باشد

فرهنگ فارسی عمید

قیاس

اندازه گرفتن، سنجیدن

فرهنگ لغت هوشیار

قیاس

((قِ))

سنجیدن، اندازه گرفتن، اندازه و مقدار، استخراج نتیجه جزیی از کلی

فرهنگ فارسی معین

معنی بقیاس - جستجوی لغت در جدول جو

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما