جدول جو
جدول جو

معنی بقراطیان - جستجوی لغت در جدول جو

بقراطیان(بُ)
سلاطین تفلیس را گویند. (یادداشت مؤلف) :
من و ناجرمکی و دیر مخران
در بقراطیانم جا و ملجا.
خاقانی (دیوان چ سجادی ص 25) ، رسیدن کسی را سختی و بلا. (آنندراج). رسیدن کسان را سختی و بلا: بقعتهم باقعه. (از منتهی الارب) ، سخت گفتن. (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از منتهی الارب) ، بهتان نهادن کسی را: بقع الرجل مجهولاً. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(بَ)
منسوب به بهرام:
کجا آن بزرگان ساسانیان
ز بهرامیان و ز اشکانیان.
فردوسی.
شاه مشرق آفتاب گوهر بهرامیان
صبح عدل از مشرق آن خاندان انگیخته.
خاقانی.
پیشت صف بهرامیان بسته غلامی را میان
در خانه اسلامیان عدل تو معمار آمده.
خاقانی
لغت نامه دهخدا
(بُ طِ)
لقب ابوالقاسم عبدالرحمن بن ابی صادق. رجوع به ابوالخیر (حسن بن بابابن سواربن بهنام) و عبدالرحمن (ابن علی بن (احمدبن) ابی صادق ابوالقاسم) متطبب حکیم، و تتمۀ صوان الحکمه شود
لغت نامه دهخدا
(اِ)
جمع واژۀ اقراری. کنایه از موحدان است. (انجمن آرای ناصری). که به یگانگی خداوند اقرار کرده اند، مااقرفه و اقرف به، چه خوش سزاوار است او. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(سَ)
نوعی از کماه باشد و آن را به عربی قعبل و به شیرازی کبداد خوانند. برگ آن ببرگ سوسن و بیخ آن و طعم بیخ آن به بصل الفار ماند. (برهان) (آنندراج). اسم یونانی قنبیل است. (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
(قَ طُ)
پادشاه عراق. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(قِ مِ / قَ مَ)
فرقه ای از غلات شیعه میباشند که به سبعیه نیز نامیده شده اند. (تعریفات). از وقتی که نخستین دعات اسماعیلی در اهواز مستقر شدند و آغاز دعوت برای امامت محمد بن اسماعیل و اولاد او کردند، یکی از مبلغان خود را به نام حسین اهوازی به سواد کوفه فرستادند. وی در آنجا با مردی به نام حمدان اشعث معروف به قرمط ملاقات کرد. حمدان به زودی دعوت باطنیه را پذیرفت و در این راه به حسین اهوازی یاوری کرد و چندان در این کار کوشش نمود که حسین اهوازی امر دعوت را در سواد عراق به او واگذاشت. و او کلواذا یکی از توابع بغداد را مرکز دعوت خود قرار داد و دعوت وی چنان به سرعت انتشار یافت که در سال 276 هجری قمری توانست به خرید اسلحه و تشکیل دسته ای از جنگجویان پردازد. اینان به زودی شروع به خونریزی و قتل مخالفان خود کردند و رعبی عظیم از آنان در دل مسلمانان عراق افتاد و بسیاری از مردم از بیم جان دعوت ایشان را پذیرفتند. قرمطیان عراق در سال 227 هجری قمری قلعۀ استواری در سواد کوفه به نام دارالهجره برای خود ترتیب دادند. حمدان از این پس به وضعمقررات مالی و نظامات اجتماعی متقنی برای اتباع خودمبادرت جست و هر یک را موظف به خرید سلاح برای خود کرد. داماد حمدان به نام عبدان کاتب یکی از دعات چیره دست او بود که مردم را به ’الامام من آل رسول اﷲ’ دعوت میکرد و او توانست دو تن از بزرگترین ناشران دعوت قرمطیان را به نام ابوسعید جنابی و زکرویه بن مهرویه که هر دو ایرانی بودند به این مذهب درآورد. از حدود سال 280 میان حمدان و عبدان کاتب با مرکز دعوت اسماعیلی در اهواز اختلاف حاصل شد و از این راه مذهب جدیدی به نام قرمطی که از شعب مذهب اسماعیلی محسوب میشود به وجود آمد. زکرویه پسر مهرویه و پسرانش یحیی و حسین درشمال عراق و بلاد شام شروع به نشر عقاید قرمطیان کردند و مدتی دمشق را در محاصره گرفتند و قوافل حاج را غارت کردند و ف تنه آنان تا سال 294 به قوت ادامه داشت. ابوسعید جنابی (حسین بن بهرام) از اهالی جنابۀ فارس بود که دعوت خود را در بحرین و یمامه و فارس پراکند و سپاهیان خلیفه را منهزم ساخت و رعب و هراسی عجیب میان مسلمانان افکند، تا در سال 301 به دست یکی ازغلامان خود کشته شد و بعد از او پسرش ابوطاهر به اشاعۀ دعوت قرمطیان و قتل و غارت بلاد عرب و عراق عرب وکشتن قوافل حاج اشتغال داشت و اعقابش تا سال 367 حکومت میکردند، وجه تسمیۀ این فرقه به قرمطی انتساب آنان است به حمدان اشعث ملقب به قرمط. راجع به معنی کلمه قرمط اقوال مختلفی است، قرمطه در لغت یعنی ریز بودن خط و نزدیکی کلمات و خطوط به یکدیگر، و میگویند چون حمدان کوتاه بود و پاهای خود را هنگام حرکت نزدیک به هم میگذاشت، به این لقب خوانده شد. و باز میگویند که لفظ قرمط از باب انتساب قرمطیان است به محمد وراق که خط مقرمط را خوب مینوشت و دعوت فرقۀ اسماعیلیه به دست او در میان قرمطیان به کمال رسید. ظاهراً کلمه قرمطی از لغت نبطی ’کرمیته’ به معنی سرخ چشم باشد. قرمطیان میگفتند محمد بن اسماعیلیان امام هفتم و صاحب الزمان است و معتقد به قیام به سیف و قتل و حرق مخالفان خود از سایر مذاهب اسلامی بودند. زیارت قبور وبوسیدن سنگ کعبه و اعتقاد به ظواهر در مذهب آنان حرام بود و در احکام شریعت قائل به تأویل بودند. (تجارب الامم ج 1 ص 33) (تاریخ الاسلام السیاسی ج 3 ص 325) (تاریخ ادبیات در ایران ج 1 ص 217 و 218). این فرقه میگفتندکه نبوت حضرت رسول بعد از غدیر خم از آن حضرت سلب ونصیب حضرت علی بن ابی طالب گردید. (از الفرق بین الفرق ص 61) (تلبیس ابلیس ص 110) (مقالات اشعری ص 26) (ملل ونحل) (خاندان نوبختی ص 261). شعار قرمطیان مانند اسماعیلیان رایت سفید بوده است. بعضی از مورخان و نویسندگان فرقۀ باطنیه را اعم از اسماعیلیان و قرمطیان و غیره متهم به خروج از دین و تظاهر به اسلام برای نابود کردن آن و تجدید رسوم مجوس کرده اند. اگر این دعوت درست باشد ظهور این مذهب در ایران با منظور و مقصود ملی همراه بوده است. البغدادی شواهد متعددی برای اثبات این نظر داده و آغاز دعوت این قوم را از زمان معتصم دانسته است که بابک و مازیار برای آئین های قدیم قیام کرده بودند. وی میگوید اصحاب تواریخ گفته اند که واضعان اساس دین باطنیه از اولاد مجوس و مایل به دین اسلاف خود بوده اند و چون جرأت نمیکردند این عقیده را به صراحت اظهار کنند دعوت خود را در لباس مذهب باطنی انتشار دادند. اساس معتقدات این قوم بنابه تصریح بغدادی بر ثنویت است، یعنی میگویند خداوند نفس را خلق کرد و خدا [اله الاول] و نفس [اله الثانی] مشترکاً امورعالم را به تدبیر کواکب سبعه [هفت امشاسپند] و طبایعالاول [= ایزدان] اداره میکنند. همچنین شروع به تأویل احکام شریعت کردند به وجهی که منجر به احکام مجوس بشود، مثلاً برای اتباع خود نکاح با محارم و شرب خمر را جائز شمردند و امیر قرمطی احساء بعد از ابوطاهر جنابی فرمان داد که اگر کسی آتش را خاموش کند دستش را ببرند و اگر کسی آن را به دم خویش بمیراند زبانش راببرند. از اواخر قرن چهارم و اوایل قرن پنجم هجری مبارزۀ شدیدی در عراق و ایران با اسماعیلیان و قرمطیان شروع شد، و با ظهور محمود سبکتکین که به قتل شیعه و معتزله و اسماعیلیه و قرامطه ولوعی تمام داشت بر شدت این مبارزه افزوده شد و محمود خود میگفت: ’من ازبهر عباسیان انگشت درکرده ام در همه جهان و قرمطی میجویم و آنچه یافته آید و درست گردد بر دار میکشند’. (الفرق بین الفرق چ 2 صص 169- 188) (صوره الارض صص 295- 296) (تجارب الامم ج 1 صص 33- 34) (کامل التواریخ ذیل حوادث سال 278) (تبصره العوام ص 184) (جهانگشای جوینی ج 3 ص 87) (الحضاره الاسلامیه فی القرن الرابع ج 2 صص 53- 58) (تاریخ ادبیات در ایران ج 1 صص 216- 220)
لغت نامه دهخدا
قراطیا و قراصیا به سریانی و یونانی خرنوب شامی است. (فهرست مخزن الادویه). محرف قراصیا است. رجوع به قراصیا و قراسیا شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از سقراطیون
تصویر سقراطیون
یونانی تازی گشته ک کبداد (گویش شیرازی) از گیاهان دارویی
فرهنگ لغت هوشیار
شاهین سیاه. یا قراطغان شه پشمین. صورت قراطغان شاه پادشاه عراق که کودکان برای بازی از پشم می ساختند
فرهنگ لغت هوشیار