- بقاول
- بکاول: ترکی آبدار، سر آشپز، خورچش کسی که پیش از فرمانروا خوراک را می چشیده تازهر آلود نباشد، خوانسالار بزرگ و ریش سفید مطبخ و خوانسالار بکاول، ناظر، آبدار شرابدار، آنکه مامور چشیدن اغذیه پادشاهان و امیران بود
معنی بقاول - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
ترکی خوانسالار بکبکه: آمد و رفت، هیاهو، پرتاباندن پرتاب کردن، جنباندن، بر گشت کالا، نواریدن (صفت. اسم) مباشر تهیه غذا و آشامیدنی جهت شاهان و امیران، مامور سر رشته داری قشون که از جمله وظایف او پرداخت مزد سپاهیان و تقسیم غنایم بوده است (ایلخانان مغول و تیموری)، متصدی سر رشته داری که مامور تهیه غذا برای سکنه (مدرسه) و (خانقاه) بود
![تصویری از بکاول](https://jadvaljoo.ir/WordCard/amd/0/0/2/1/4/amd-0021499.jpg)
بقاول، خوان سالار، در عهد ایلخانان مغول، کسی که مامور آماده ساختن غذا برای دربار، پادشاهان و امرا یا فراهم ساختن خواربار سپاهیان بوده