- بقار
- گاو دار، آهنگر
معنی بقار - جستجوی لغت در جدول جو
- بقار
- گاوچران، از صورت های فلکی نیمکرۀ شمالی شامل ۲۲ ستاره به صورت مردی ایستاده که عصایی در دست دارد، گاوران، عوّاء، عوا، صیّاح، حارس الشّمال، حارس السّماء، طارد الدبّ
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پتیاره، ردوغ سره (صریح)
گرفتار وپای بند، عاجز، محبوس
از ریشه پارسی بر زفروش دانه فروش فروشنده روغن بزرک
آذربویه اشنان. قسمی شیشه که از ترکیب سیلیکات دو پتاسیم و سیلیکات دو پلمپ ساخته شود آبگینه صاف و شفاف
بموجب، بنابر، بشرح
باندازهء، بحسب، موافق. توضیح لازم الاضافه است. یا بقدر احتیاج. بر حسب حاجت و ضرورت. یا بقدر امکان. باندازه ای که ممکن است. یا بقدر طاقت. باندازه طاقت موافق طاقت. یا بقدر مراتب کسی. برحسب در جای وی. بملاحظه قابلیت او
کسی که حرفه اش خوار وبار فروختن است
جمع بقعه، فره جای ها جمع بقعه بقعه ها خانه ها سرای ها. توضیح اغلب بضم باء تلفظ میشود ولی صحیح بکسر است و شاید این اشتباه از کلمه بقعه که ببای مضموم است نشا ت کرده باشد، یا بقاع خیر. صومعه ها خانقاه ها تکیه ها. یا بقاع متبرکه. مشاهد و مقابر بزرگان دین وایمه
دانه کبست (حنظل) از گیاهان
پارسی است و درست آن: بلغار چرمی است پیراسته و خوشبوی
مشغول به کار، بافایده، مفید، لازم، ضروری
شکافته شده، چادری که آنرا شکافته بپوشند بی آستین
عمامه ومندیل، دستار
جبراً، بزور، قهراً
جمع بقر، گاوان
جمع بحر، دریاها
گازی است که از مواد مرطوب در حال تبخیر جدا شود یا بر اثر حرارت از مایعات یا جامدات بهوا رود
شکافنده و گشاینده، مرد بسیار علم، فراخ کننده
(پسرانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
شکافنده، لقب امام پنجم شیعیان، نام یکی از رهبران دوره انقلاب مشروطیت ایرآنکه به سالار ملی ملقب گردید
(دخترانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
شکوفه، گل، سه ماه اول سال شمسی، نام اولین فصل سال، پس از زمستان و پیش از تابستان، شکوفه درختان خانواده مرکبات، کنایه از لطافت وزیبایی، نام شهری در کردستان، مرکز کردستان در دوره سلجوقی، لقب شاعر و نویسنده و محقق کرد (نگارش کردی: بههار)
نیست شدن، نابود شدن
یکی از فصلهای چهارگانه سال، سه ماه اول سال خورشیدی: فروردین، اردیبهشت، خرداد
پیشی گرفتن شتافتن
آرمیدن
ماهی گوشتخوار ماهی کوهاندار، آلاله
صیغه مبالغه چرخ دار، بسیار لعن کننده
بحرها، دریاها، جمع واژۀ بحر
خانه، ملک، آب و زمین زراعتی