دهی از دهستان خان اندبیل بخش مرکزی شهرستان هروآباد. سکنه 710 تن. آب از چشمه. محصول آنجا غلات، حبوب. شغل اهالی آن زراعت، گله داری و جاجیم بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4) ، چوب دستی سخت: عصا بقاریه. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء). عصای سخت. (آنندراج ذیل بقاری)
دهی از دهستان خان اندبیل بخش مرکزی شهرستان هروآباد. سکنه 710 تن. آب از چشمه. محصول آنجا غلات، حبوب. شغل اهالی آن زراعت، گله داری و جاجیم بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4) ، چوب دستی سخت: عصا بقاریه. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء). عصای سخت. (آنندراج ذیل بقاری)
قریه ای است دردوفرسنگی جنوبی شهر داراب. (از فارسنامۀ ناصری) ، شتر دو کوهان (فرهنگ لغات عامیانه). شتر قوی پشم دار دوکوهانه منسوب به بختر که طاقت سرمای بسیار دارد. (ناظم الاطباء) : کاروانی بیسراکم داد جمله بارکش کاروانی دیگرم بخشید بختی جمله رنگ. فرخی. شتر داشتی صد هزاران فزون همه بختی و دست و پاها ستون. اسدی. بارۀ دولتت ززین برمید بختی بخت تو مهار نداشت. مسعودسعد. نه این تازیان را مرا و چرا نه این بختیان را نشاط کنام. مسعودسعد. من بنده که روی سوی او دارم بی بختی و بیسراک و اروانه. مختاری. بار محنت بدو بختی شب و روز کشی بختیان را جرس از آه سحر بربندیم. خاقانی. شبرو که دید ساخته نور مبین چراغ بختی که دید یافته حبل المتین زمام. خاقانی. در عرفات عاشقان بختی بی خبر تویی کز همه بارکش تری و از همه بی خبرتری. خاقانی. بختی مستم نخورده پخته و خام شما کز شما خامان نه اکنون است استغنای من. خاقانی. گر کوه غمان بارد بر دل بکشد بارش کو بختی سرمست است از بارنیندیشد. خاقانی. پی کور شبروی است نه ره خجسته و نه زاد سرمست بختی است نه می دیده و نه جام. خاقانی. وز بختی و تازی تک آور چندانک نداشت خلق باور. نظامی. سیصد اشتر ز بختیان جوان شد روانه بزیر گنج روان. نظامی. عاقلی گفتش مزن طبلک که او بختی طبل است و با آنست خو. نظامی. هزار دگر بختی بارکش همه بارهاشان خورشهای خوش. مولوی. پای مسکین پیاده چند رود کز تحمل ستوه شد بختی. سعدی (گلستان). - اشتر بختی، شتر خراسانی: همان شب نیز موبد موبدان بخواب دیده بود که اشتران بختی با اشتران اعرابی بعدد کمتر از آن بختی با یکدیگر جنگ کردندی و آن اشتران اعرابی بختیان را هزیمت کردندی. (ترجمه طبری بلعمی). چون به نخلۀ محمود برسیدیم توانگر را اجل فرارسید درویش ببالینش فرازآمد و گفت، ما به سختی بنمردیم و تو بر بختی بمردی. (گلستان سعدی). بر هوا برداشت آن بنده قصیل اشتر بختی سبک بی قال و قیل. مولوی. اشتران بختی ام اندر سبق مست و بیخود زیر محمل های حق. مولوی. - هیونان بختی، شتران بختی: ز خرما هزار و ز شکر هزار هیونان بختی بیارند بار. فردوسی. شتروار زین هریکی دو هزار هیونان بختی بیارند بار. فردوسی
قریه ای است دردوفرسنگی جنوبی شهر داراب. (از فارسنامۀ ناصری) ، شتر دو کوهان (فرهنگ لغات عامیانه). شتر قوی پشم دار دوکوهانه منسوب به بختر که طاقت سرمای بسیار دارد. (ناظم الاطباء) : کاروانی بیسراکم داد جمله بارکش کاروانی دیگرم بخشید بختی جمله رنگ. فرخی. شتر داشتی صد هزاران فزون همه بختی و دست و پاها ستون. اسدی. بارۀ دولتت ززین برمید بختی بخت تو مهار نداشت. مسعودسعد. نه این تازیان را مرا و چرا نه این بختیان را نشاط کنام. مسعودسعد. من بنده که روی سوی او دارم بی بختی و بیسراک و اروانه. مختاری. بار محنت بدو بختی شب و روز کشی بختیان را جرس از آه سحر بربندیم. خاقانی. شبرو که دید ساخته نور مبین چراغ بختی که دید یافته حبل المتین زمام. خاقانی. در عرفات عاشقان بختی بی خبر تویی کز همه بارکش تری و از همه بی خبرتری. خاقانی. بختی مستم نخورده پخته و خام شما کز شما خامان نه اکنون است استغنای من. خاقانی. گر کوه غمان بارد بر دل بکشد بارش کو بختی سرمست است از بارنیندیشد. خاقانی. پی کور شبروی است نه ره خجسته و نه زاد سرمست بختی است نه می دیده و نه جام. خاقانی. وز بختی و تازی تک آور چندانک نداشت خلق باور. نظامی. سیصد اشتر ز بختیان جوان شد روانه بزیر گنج روان. نظامی. عاقلی گفتش مزن طبلک که او بختی طبل است و با آنست خو. نظامی. هزار دگر بختی بارکش همه بارهاشان خورشهای خوش. مولوی. پای مسکین پیاده چند رود کز تحمل ستوه شد بختی. سعدی (گلستان). - اشتر بختی، شتر خراسانی: همان شب نیز موبد موبدان بخواب دیده بود که اشتران بختی با اشتران اعرابی بعدد کمتر از آن بختی با یکدیگر جنگ کردندی و آن اشتران اعرابی بختیان را هزیمت کردندی. (ترجمه طبری بلعمی). چون به نخلۀ محمود برسیدیم توانگر را اجل فرارسید درویش ببالینش فرازآمد و گفت، ما به سختی بنمردیم و تو بر بختی بمردی. (گلستان سعدی). بر هوا برداشت آن بنده قصیل اشتر بختی سبک بی قال و قیل. مولوی. اشتران بختی ام اندر سبق مست و بیخود زیر محمل های حق. مولوی. - هیونان بختی، شتران بختی: ز خرما هزار و ز شکر هزار هیونان بختی بیارند بار. فردوسی. شتروار زین هریکی دو هزار هیونان بختی بیارند بار. فردوسی
وروجرد. وروگرد. ولوگرد. بروگرد. شهرکیست خرم (از جبال) و بانعمت، و از وی زعفران و میوۀ نیک خیزد. (حدود العالم، ذیل بروگرد). شهری است بین همدان و کرج، اول قریه ای بود بعد بزرگ شد. (از مراصدالاطلاع). لقب این شهر دارالسرور بوده است. (یادداشت دهخدا). شهری است زیبا از بلاد جبل در هجده فرسنگی همدان. این شهر انهار و اشجار زیاد دارد. (از الانساب سمعانی). شهری است بین همدان و کرج، با همدان هجده فرسنگ و با کرج ده فرسنگ فاصله دارد. طول آن نیم فرسخ و عرض آن اندک است. ابتدا قریه ای بیش نبودو چون ’حموله’ وزیر آل ابودلف کارش بالا گرفت آنجا رامنزلگاه خود ساخت و منبری در آنجا برای خود اختیار نمود. شهری است مستحکم و پر خیر و برکت که میوه های آن به کرج (کرج ابودلف، کره رود) حمل میشود. زعفران نیز در آنجا میروید. (از معجم البلدان). نام شهری است نزدیک به همدان و اصل در آن پیروزگرد بوده یعنی شهر فیروز و معرب شده است. (از آنندراج). شهر بروجرد مرکز شهرستان بروجرد از استان ششم کشور بوده، مشخصات آن بشرح زیر است: مختصات جغرافیایی - این شهر در 48 درجه و 40 دقیقۀ طول شرقی و 33 درجه و 54 دقیقۀ عرض شمالی واقع است و اختلاف ساعت آن با تهران 11 دقیقه است. فاصله بروجرد نسبت به شهرهای مجاور بشرح زیر است: طهران 533، خرم آباد 111، همدان 143، اراک 226، خمین 275، گلپایگان 323، ملایر 57 کیلومتر. هوای شهر سردسیر سالم و در تابستان معتدل و در زمستان خیلی سرد می شود. شهر بروجرد طبق آخرین صورت ادارۀ آمار دارای 46هزار تن سکنه است و در حدود 900 باب مغازه و دکاکین و دوهزار عمارات مختلف و پنج دستگاه ساختمان دولتی متعلق به شهرداری، بهداری، فرهنگ، پست و تلگراف و دارائی است. دو بازار بزرگ آن مشهور به بازار مسجد شاه و بازار مسجد جامع است. از میدان مرکزی شهر دو خیابان در جهت شمال و جنوب احداث شده به خیابان شاهپور مشهور و طرفین آن به شوسۀ ملایر - خرم آباد منتهی می گردد. آب آشامیدنی از قنوات امامزاده جعفر و غلامعلی خان بیرجندی تأمین می شود. در این شهر 4 دبیرستان و 12دبستان پسرانه و 7 دبستان دخترانه وجود دارد. اکثر ساکنان شهر مسلمان و شیعۀ اثناعشری می باشند. در حدود 2500 تن کلیمی نیز در این شهر ساکنند. از بناهای تاریخی شهر بنای مسجد جامع است که از آثار قرن چهارم هجری است. بناهای مسجد شاه، امامزاده جعفر، امامزاده قاسم، امامزاده بیژن، شاهزاده ابوالحسن نیز از آثارقدیمۀ آن میباشد. (از فرهنگجغرافیایی ایران ج 6)
وروجرد. وروگرد. ولوگرد. بروگرد. شهرکیست خرم (از جبال) و بانعمت، و از وی زعفران و میوۀ نیک خیزد. (حدود العالم، ذیل بروگرد). شهری است بین همدان و کرج، اول قریه ای بود بعد بزرگ شد. (از مراصدالاطلاع). لقب این شهر دارالسرور بوده است. (یادداشت دهخدا). شهری است زیبا از بلاد جبل در هجده فرسنگی همدان. این شهر انهار و اشجار زیاد دارد. (از الانساب سمعانی). شهری است بین همدان و کرج، با همدان هجده فرسنگ و با کرج ده فرسنگ فاصله دارد. طول آن نیم فرسخ و عرض آن اندک است. ابتدا قریه ای بیش نبودو چون ’حموله’ وزیر آل ابودلف کارش بالا گرفت آنجا رامنزلگاه خود ساخت و منبری در آنجا برای خود اختیار نمود. شهری است مستحکم و پر خیر و برکت که میوه های آن به کرج (کرج ابودلف، کره رود) حمل میشود. زعفران نیز در آنجا میروید. (از معجم البلدان). نام شهری است نزدیک به همدان و اصل در آن پیروزگرد بوده یعنی شهر فیروز و معرب شده است. (از آنندراج). شهر بروجرد مرکز شهرستان بروجرد از استان ششم کشور بوده، مشخصات آن بشرح زیر است: مختصات جغرافیایی - این شهر در 48 درجه و 40 دقیقۀ طول شرقی و 33 درجه و 54 دقیقۀ عرض شمالی واقع است و اختلاف ساعت آن با تهران 11 دقیقه است. فاصله بروجرد نسبت به شهرهای مجاور بشرح زیر است: طهران 533، خرم آباد 111، همدان 143، اراک 226، خمین 275، گلپایگان 323، ملایر 57 کیلومتر. هوای شهر سردسیر سالم و در تابستان معتدل و در زمستان خیلی سرد می شود. شهر بروجرد طبق آخرین صورت ادارۀ آمار دارای 46هزار تن سکنه است و در حدود 900 باب مغازه و دکاکین و دوهزار عمارات مختلف و پنج دستگاه ساختمان دولتی متعلق به شهرداری، بهداری، فرهنگ، پست و تلگراف و دارائی است. دو بازار بزرگ آن مشهور به بازار مسجد شاه و بازار مسجد جامع است. از میدان مرکزی شهر دو خیابان در جهت شمال و جنوب احداث شده به خیابان شاهپور مشهور و طرفین آن به شوسۀ ملایر - خرم آباد منتهی می گردد. آب آشامیدنی از قنوات امامزاده جعفر و غلامعلی خان بیرجندی تأمین می شود. در این شهر 4 دبیرستان و 12دبستان پسرانه و 7 دبستان دخترانه وجود دارد. اکثر ساکنان شهر مسلمان و شیعۀ اثناعشری می باشند. در حدود 2500 تن کلیمی نیز در این شهر ساکنند. از بناهای تاریخی شهر بنای مسجد جامع است که از آثار قرن چهارم هجری است. بناهای مسجد شاه، امامزاده جعفر، امامزاده قاسم، امامزاده بیژن، شاهزاده ابوالحسن نیز از آثارقدیمۀ آن میباشد. (از فرهنگجغرافیایی ایران ج 6)
دریای بزرگی که بر گرد عالم میگردد و به جهت احاطه بر دور کرۀ خاک به عربی آن رامحیط گویند و مملکت چین قریب به آن دریاست. (انجمن آرا). منظور مؤلف انجمن آرا روشن نیست و این نام درمأخذ دیگری دیده نشد. گمان میرود که این مطالب مبتنی بر بی خبری مؤلف مزبور از جغرافیای عالم است و وی اقیانوس هند را محیط بر خشکی های عالم دانسته است
دریای بزرگی که بر گرد عالم میگردد و به جهت احاطه بر دور کرۀ خاک به عربی آن رامحیط گویند و مملکت چین قریب به آن دریاست. (انجمن آرا). منظور مؤلف انجمن آرا روشن نیست و این نام درمأخذ دیگری دیده نشد. گمان میرود که این مطالب مبتنی بر بی خبری مؤلف مزبور از جغرافیای عالم است و وی اقیانوس هند را محیط بر خشکی های عالم دانسته است
دهی است جزء دهستان خان اندبیل بخش مرکزی شهرستان هروآباد. واقع در 6 هزارگزی جنوب هروآباد و 6 هزارگزی شوسۀ هروآباد به میانه. ناحیه ای است کوهستانی و معتدل. دارای 766 تن سکنه که شیعی مذهب و ترک زبانند. این ده از چشمه سار مشروب میشود و محصولش غلات و عدس میباشد. شغل اهالی زراعت و گله داری و جاجیم بافی و راه آنجا مالرو است. این دهکده محل سکنی ایل شاطرانلو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دهی است جزء دهستان خان اندبیل بخش مرکزی شهرستان هروآباد. واقع در 6 هزارگزی جنوب هروآباد و 6 هزارگزی شوسۀ هروآباد به میانه. ناحیه ای است کوهستانی و معتدل. دارای 766 تن سکنه که شیعی مذهب و ترک زبانند. این ده از چشمه سار مشروب میشود و محصولش غلات و عدس میباشد. شغل اهالی زراعت و گله داری و جاجیم بافی و راه آنجا مالرو است. این دهکده محل سکنی ایل شاطرانلو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)