جدول جو
جدول جو

معنی بغضه - جستجوی لغت در جدول جو

بغضه
دشمنی سخت
تصویری از بغضه
تصویر بغضه
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

کینه شتری کینه ژرف پدر کشتگی دشمنی کینه کین، دشمنی سخت کینه شدید، دشمنی کینه کین، دشمنی سخت کینه شدید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بغچه
تصویر بغچه
دستمالی بزرگ که در آن لباس یا چیز دیگر بپیچند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بغته
تصویر بغته
ناگاه ناگهان بناگاه ناگاهیان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بغاه
تصویر بغاه
جمع باغی، خواهندگان جویندگان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بغیه
تصویر بغیه
دلخواه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بغوه
تصویر بغوه
نارسیده کال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بغله
تصویر بغله
قاطر ماده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیضه
تصویر بیضه
تخم، خایه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بغمه
تصویر بغمه
قلاده، گردن بند زنان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بغضا
تصویر بغضا
دشمنی سخت، کینه و دشمنی شدید
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بیضه
تصویر بیضه
هر یک از دو غدۀ ترشح کنندۀ هورمون های جنسی مهره داران که در یک کیسه قرار دارند و اسپرماتوزوئید می سازند، خایه، تخم، تخم مرغ، کنایه از میانۀ هر چیز، مرکز، برای مثال بیضۀ اسلام
بیضه نهادن (برآوردن)
: تخم گذاشتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بغیه
تصویر بغیه
((بُ غّ یَ))
آرزو، خواهش
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بغچه
تصویر بغچه
((بُ چِ))
بقچه، پارچه بزرگی که در آن جامه و انواع قماش پیچند. سارغ هم گویند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بیضه
تصویر بیضه
((بَ یا بِ ض ِ یا ضَ))
تخم مرغ، خایه، خصیه، کلاهخود
بیضه در کلاه داشتن: کنایه از رسوا شدن، مفتضح شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بغض
تصویر بغض
دشمنی داشتن کسی را، دشمن شدن و دشمنی کردن وعداوت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بغض
تصویر بغض
((بُ))
دشمنی، کینه، حالتی از گلو که شخص جلو گریه خود را بگیرد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بغض
تصویر بغض
کینه، دشمنی
فرهنگ فارسی عمید