شتر نه ساله و یا چهارساله و گاهی در ناقه هم استعمال کنند. (از منتهی الارب) (از آنندراج) (ازناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). ج، ابعره، بعران، بعران. جج، اباعر و اباعیر. (آنندراج). اشتر، نر و ماده یکسان بود. (مهذب الاسماء). شتر نر و ناقه را هم گویند. (مؤید الفضلاء). اشتر. (غیاث) (ترجمان علامه جرجانی ص 27). اسم جمل است. (فهرست مخزن الادویه) ، بانگ کردن آهو و اشتر و گاو دشتی. (زوزنی) (تاج المصادر بیهقی). بانگ کردن گاو دشتی و گوزن و بز کوهی. (آنندراج) (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) ، قطع کردن ناقه حنین را و دراز ننمودن آن، گشاده نگفتن سخن را با صاحب خود. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). گشاده نگفتن سخن. (آنندراج)
شتر نه ساله و یا چهارساله و گاهی در ناقه هم استعمال کنند. (از منتهی الارب) (از آنندراج) (ازناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). ج، اَبْعِرَه، بُعران، بِعران. جج، اباعر و اباعیر. (آنندراج). اشتر، نر و ماده یکسان بود. (مهذب الاسماء). شتر نر و ناقه را هم گویند. (مؤید الفضلاء). اشتر. (غیاث) (ترجمان علامه جرجانی ص 27). اسم جمل است. (فهرست مخزن الادویه) ، بانگ کردن آهو و اشتر و گاو دشتی. (زوزنی) (تاج المصادر بیهقی). بانگ کردن گاو دشتی و گوزن و بز کوهی. (آنندراج) (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) ، قطع کردن ناقه حنین را و دراز ننمودن آن، گشاده نگفتن سخن را با صاحب خود. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). گشاده نگفتن سخن. (آنندراج)
پاک ساختن روده از آنچه در آن باشد چون پشگل و مانند آن. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط). بیرون کردن پشگل را که در روده بود. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
پاک ساختن روده از آنچه در آن باشد چون پشگل و مانند آن. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط). بیرون کردن پشگل را که در روده بود. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)