جدول جو
جدول جو

معنی بعداً - جستجوی لغت در جدول جو

بعداً(نَ ظَکَ دَ)
سپس. وقت دیگر. زمان دیگر. مقابل قبلاً. سپس چیزی. (مؤید الفضلاء). پس از آن
لغت نامه دهخدا
بعداً((بَ دَ نْ))
پس از زمان مورد اشاره، سپس
تصویری از بعداً
تصویر بعداً
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(بُ)
جمع واژۀ بعید، یقال: فلان من بعدان الامیر و من قربائه. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (مؤید الفضلاء). و رجوع به بعید شود، بعکوک القوم، آثار فرود آمدن که بعد از رفتن باقی ماند. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) ، بسیاری شتران و غبار و ازدحام آن. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از آنندراج) ، میانۀ چیزی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از متن اللغه) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(بُ عَ)
جمع واژۀ بعید. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). رجوع به بعید شود
لغت نامه دهخدا
(نَ ظَ گِ رِ تَ)
پس از آن و من بعد. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از بعدا
تصویر بعدا
سپس زمانی دیگر پس سپس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بعضاً
تصویر بعضاً
((بَ ضَ نْ))
به طور ناقص یا جزیی، به طور اتفاقی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بعدا
تصویر بعدا
دیرتر
فرهنگ واژه فارسی سره