- بعاع
- باران گران، کالا مانه، سنگینی
معنی بعاع - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
جماع کردن، زناشوئی کردن
رگبار تندابه
فریه (لعنت) نفرین دور
چرب زبان
سیر آبی
جمع بقعه، فره جای ها جمع بقعه بقعه ها خانه ها سرای ها. توضیح اغلب بضم باء تلفظ میشود ولی صحیح بکسر است و شاید این اشتباه از کلمه بقعه که ببای مضموم است نشا ت کرده باشد، یا بقاع خیر. صومعه ها خانقاه ها تکیه ها. یا بقاع متبرکه. مشاهد و مقابر بزرگان دین وایمه
بها گذار میانجی فروشنده سوداگر بایع، بها کننده دلال خرید و فروش
به گونه رمن (صیغه جمع) مردم پست مردم پست فرومایگان
آفتاب، روشنی، نور، پرتو، درخشش
مردم پست، فرومایه، ناکس و نادان
نور خورشید، روشنی آفتاب، روشنایی، پرتو، خط روشنی که نزدیک طلوع آفتاب به نظر می آید
شعاع دایره: در ریاضیات خط مستقیم که از مرکز دایره به نقطه ای از خط دایره متصل می شود و نصف قطر است
شعاع دایره: در ریاضیات خط مستقیم که از مرکز دایره به نقطه ای از خط دایره متصل می شود و نصف قطر است
فروشنده، دلال خرید و فروش، تاجر، بازرگان
نو رسته نو دمیده گیاه گیاه نورسته علف تازه روییده
جماع کردن
بقعه ها، بناهایی که بر بالای آرامگاه ائمه و بزرگان ساخته می شود، ناحیه ها، خانه ها، خانقاه ها، صومعه ها، جمع واژۀ بقعه
پارسی تازی شده باز بازه یاز اندازه ای برابربا سر انگشت دست راست تاسر انگشت دست چپ هنگامیس که دست ها رابه دو سوی گشوده ایم واحد طول از سر انگشت دست راست تا سر انگشت دست چپ آنگاه که دستها را افقی بطرفین باز کنند باز
اندازه دو دست که از هم گشوده باشد، فروشنده
اندازۀ از سرانگشت دست راست تا سرانگشت دست چپ وقتی که دست ها را افقی به دو طرف باز کنند، باز، یاز