جدول جو
جدول جو

معنی بعائس - جستجوی لغت در جدول جو

بعائس(بَ ءِ)
منتهی الارب، (آنندراج) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). رجوع به رطب شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(بَ یِ)
بعائس جمع واژۀ بعوس. (ناظم الاطباء). رجوع به بعائس شود، مسافت. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، بیگانگی، یقال: بیننا بعده. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(ءِ)
مردی که به وی سختی یا بلیتی یا درویشی رسیده باشد. (منتهی الارب). سختی رسیده. (ربنجنی). محتاج شونده و درویش. (غیاث). فقیر که درخور ترحم است. آنکه به بلیتی دچار است. مرد بدحال از غایت فقر
لغت نامه دهخدا
(بِ)
جمع واژۀ بعوس. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). و رجوع به بعائس و بعوس شود
لغت نامه دهخدا
(ءِ)
نیکو سیاست کننده شتران. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، نگاهدارندۀ مال و تدبیرکننده آن. یقال هو عائس مال. (منتهی الارب) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از بائس
تصویر بائس
سختی رسیده، فقیری که در خور ترحم است، محتاج شونده
فرهنگ لغت هوشیار