جدول جو
جدول جو

معنی بطمیس - جستجوی لغت در جدول جو

بطمیس
نوعی پرنده. (دزی ج 1 ص 91 از یاقوت) ، خیار. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، خربزه و مانند آن. بطیخه، یکی. (منتهی الارب) (غیاث) (ناظم الاطباء) (مهذب الاسماء). خربزه که میوه ای حاصل از یک بوته است. (فرهنگ نظام). لغت رومی است، بفارسی خربزه نامند و بیونانی قابش. بهترین او شیرین کم آب نازک بی جرم است و بهترین ناشیرین او ملیون است که خربزۀ گرمک باشد. (از تحفه). و رجوع به ترجمه صیدنه و مفردات ابن بیطار و تذکرۀ ضریر انطاکی شود.
- دارالبطیخ، محله ای در اصفهان. (ناظم الاطباء). و رجوع به همین کلمه شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(طِمْ می)
تمیسه. شهری است بطبرستان، یا آن طمیسه است و یا طمیسه. (منتهی الارب). شهری است از نقاط جلگۀ طبرستان به شانزده فرسنگی ساری در آخر حدود طبرستان از جانب خراسان و جرجان و بر آن دروازه ای عظیم است و کسی نتواند از طمیس بجرجان بیرون شود مگر آنکه از این دروازه بگذرد چه از کوهسار بدریا کشیده و بگچ و آجر برآورده اند، و کسری انوشروان بساخته تا طبرستان از آسیب و غارت ترکان مصون ماند. سعید بن العاص بسال سی هجری بروزگار عثمان بن عفان آن را بگشود. طمیس را مردم بسیار و مسجد جامع و سرداری است که دوهزار سپاهی بزیر فرمان اوست، و عجم تمیسه نامندش. و سمعانی آرد: طمیسه بضم ط و فتح میم قریه ای است بمازندران و من یک شب در آن بسر بردم. این کلمه باید معرب تمیسه باشد
لغت نامه دهخدا
(طَ)
کور و نابینا. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
تصویری از طمیس
تصویر طمیس
کور نابینا
فرهنگ لغت هوشیار