- بطحاء
- فرا خرود، آبرو، هامون پارسی تازی شده بتک: آوندی به ریخت بت، خم روغن تندابه رو (مسیل گذرگاه سیل)، هامون رود فراخ رود خانه وسیع، مجرای وسیع آب، هامون، زمین فراخ که گذرگاه سیل و دارای سنگریزه های بسیار باشد،جمع بطاح بطایح (بطائح)
معنی بطحاء - جستجوی لغت در جدول جو
- بطحاء ((بَ))
- رود بزرگ، رود وسیع، مجرای وسیع آب، جمع بطاح، بطائح
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
رود فراخ رود خانه وسیع، مجرای وسیع آب، هامون، زمین فراخ که گذرگاه سیل و دارای سنگریزه های بسیار باشد،جمع بطاح بطایح (بطائح)
آهستگی نمودن، درنگ نمودن، کندی درنگ