این کلمه در انساب سمعانی آمده و بطائنی یا بطاینی بدان نسبت داده شده است اما در متونی که در دسترس ما هست کلمه بطائن یا بطاین بدست نیامد. و ظاهراً بطائنی منسوب به بطان است و رجوع به بطان شود
این کلمه در انساب سمعانی آمده و بطائنی یا بطاینی بدان نسبت داده شده است اما در متونی که در دسترس ما هست کلمه بطائن یا بطاین بدست نیامد. و ظاهراً بطائنی منسوب به بطان است و رجوع به بطان شود
اسم فعل بمعنی ماضی، یقال: بطان ذا خروجاً، یعنی درنگ کرد در برآمدن. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) ، ته دره را بطحاءمی نامند که خانه کعبه در آنجاست. (تاریخ اسلام چ 2 ص 54). و رجوع به قاموس الاعلام ترکی ج 2 و لغات تاریخیه و جغرافیه ج 2 و بطح و بطیحه شود، سرزمین فراخ هموار. (مؤید الفضلاء) ، میدان مشق، میدان اسب دوانی. (ناظم الاطباء)
اسم فعل بمعنی ماضی، یقال: بطان ذا خروجاً، یعنی درنگ کرد در برآمدن. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) ، ته دره را بطحاءمی نامند که خانه کعبه در آنجاست. (تاریخ اسلام چ 2 ص 54). و رجوع به قاموس الاعلام ترکی ج 2 و لغات تاریخیه و جغرافیه ج 2 و بَطِح و بطیحه شود، سرزمین فراخ هموار. (مؤید الفضلاء) ، میدان مشق، میدان اسب دوانی. (ناظم الاطباء)
بائن. آنکه از چپ درآید به دوشیدن شتر، مقابل معلی آنکه ازراست درآید. (منتهی الارب) (آنندراج). آنکه از دست راست شتر دوشد. (مهذب الاسماء) ، کنایه از نابود شدن. مردن. ضیاع. (تاج المصادر بیهقی). از میان رفتن. ضایع شدن: یکی ترک تیری بر او برگشاد شد آن خسرو شاهزاده بباد. دقیقی. نه باک داشتم که همی عمر شد بباد نه شرم داشتم که همی زی خطا شدم. ناصرخسرو
بائن. آنکه از چپ درآید به دوشیدن شتر، مقابل معلی آنکه ازراست درآید. (منتهی الارب) (آنندراج). آنکه از دست راست شتر دوشد. (مهذب الاسماء) ، کنایه از نابود شدن. مردن. ضیاع. (تاج المصادر بیهقی). از میان رفتن. ضایع شدن: یکی ترک تیری بر او برگشاد شد آن خسرو شاهزاده بباد. دقیقی. نه باک داشتم که همی عمر شد بباد نه شرم داشتم که همی زی خطا شدم. ناصرخسرو
ابن علی بن ابوحمزه سالم کوفی شیعی واقفی، از سران واقفیان قرن سوم کوفه بود. او راست: ’الدلائل’، ’الرجعه’، ’الصلاه’، ’الغیبه’، ’القائم’، ’المتعه’ و ’الملاحم’. (هدیه العارفین ج 1 ص 267) (فهرست نجاشی)
ابن علی بن ابوحمزه سالم کوفی شیعی واقفی، از سران واقفیان قرن سوم کوفه بود. او راست: ’الدلائل’، ’الرجعه’، ’الصلاه’، ’الغیبه’، ’القائم’، ’المتعه’ و ’الملاحم’. (هدیه العارفین ج 1 ص 267) (فهرست نجاشی)
بطائح. جمع واژۀ بطیحه. (ناظم الاطباء) (آنندراج). رجوع به بطائح و بطیحه شود. زمینها که در آن آب جمع شده باشد و بفارسی مرداب گویند. رجوع به خاندان نوبختی ص 26 و بطائح و بطیحه، و آنندراج شود
بطائح. جَمعِ واژۀ بطیحه. (ناظم الاطباء) (آنندراج). رجوع به بطائح و بطیحه شود. زمینها که در آن آب جمع شده باشد و بفارسی مرداب گویند. رجوع به خاندان نوبختی ص 26 و بطائح و بطیحه، و آنندراج شود
ابوالحسن علی بن ابی حمزه سالم بطاینی. از اصحاب حضرت صادق و حضرت کاظم علیهم االسلام و واقفی مذهب و ملعون و کذاب بوده و از اکابر فرقۀ واقفه است و نسبت به حضرت رضا علیه السلام بیشتر از دیگران عداوت داشت و کتاب الصلوه و الزکوه و التفسیر از تألیفات اوست. (از ریحانه الادب ج 1). و رجوع به خاندان نوبختی ص 72 شود، سنگ. (ناظم الاطباء). بیونانی اسم سنگلاخ است. (فهرست مخزن الادویه)
ابوالحسن علی بن ابی حمزه سالم بطاینی. از اصحاب حضرت صادق و حضرت کاظم علیهم االسلام و واقفی مذهب و ملعون و کذاب بوده و از اکابر فرقۀ واقفه است و نسبت به حضرت رضا علیه السلام بیشتر از دیگران عداوت داشت و کتاب الصلوه و الزکوه و التفسیر از تألیفات اوست. (از ریحانه الادب ج 1). و رجوع به خاندان نوبختی ص 72 شود، سنگ. (ناظم الاطباء). بیونانی اسم سنگلاخ است. (فهرست مخزن الادویه)