- بط
- اردک، مرغابی کندی وآهستگی کندی وآهستگی
معنی بط - جستجوی لغت در جدول جو
- بط
- مرغابی، ظرف شرابی که به شکل مرغابی ساخته می شد، صراحی
- بط ((بَ طّ))
- مرغابی، صراحی شراب
- بط
- درنگ، آهستگی، کندی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مرد شکم بزرگ
شگفت، دروغ، نیم موزه، جسک (بلا)
سخت گیر، تازنده تازان
نامی که در عهد عتیق بنخستین روسای خاندان اطلاق میشده، کشیش درجه اول مسیحیت بطریرخ
خربزه فروش تره بار فروش خربزه فروش
واحد بطیخ یک دانه خربزه
خربزه، هندوانه، کدو
کند شدن آهسته شدن کند شدن آهسته شدن مقابل سریع گشتن تند شدن
ناگوارد غذایی که بکندی هضم شود ثقیل
دیریاب کودن کم هوش، دیر یاب
کند رو آنکه باهستگی رود کندرو: (قطاربطی السیر) مقابل سریع السیر
آنچه که باهستگی راه زوال پیماید: (پس چون بپرسی از ماهیتش که چیست گوید: عرض است بطی الزوال)
آهسته رو آهسته ران آنکه باهستگی حرکت کند مقابل سریع الحرکه
کودن کند هوش کند فهم دیر فهم دیر یاب کم هوش کودن
کند درنگین آهسته کند آهسته مقابل سریع تند، سست رو، درنگ کننده
پارسی تازی شده بتک: آوندی به ریخت بت، خم روغن
لاتینی تازی شده کزبره گشنیز از گیاهان کستره
بر گرفته از بطانه آستر آستری
نهفتگی و نمایانی
شکمچه های مغز
نهان شدن، پوشیدن وپوشیدگی ج بطن، شکم ها درونها
نا چیزگی
برضا، بمیل، برغبت
از هر لحاظ من حیث المجموع
قطعا یقینا
درنگ آهستگی
درنگی وآهستگی، گرانی
سیری پری شکم سیری، خودپسندی فیریدگی
سیری پری شکم سیری، خودپسندی فیریدگی
جمع بطن، شکم ها درون ها
اندرون کوه