جدول جو
جدول جو

معنی بصباص - جستجوی لغت در جدول جو

بصباص
(بَ)
شیر و آب اندک.
لغت نامه دهخدا
بصباص
شیر، اندک، آب، نان، شتر لاغر
تصویری از بصباص
تصویر بصباص
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(بَ بِ)
کمیت بصابص،آنکه سرخی وی بر سپیدی غالب باشد. (منتهی الارب). کمیتی که سرخی وی بر سپیدی غالب باشد. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
نام مغنی مشهور دورۀ عباسی (متوفی 785م.) است که در نواختن عود مهارت داشت و در حسن و جمال تناسبی بکمال. وی در مدینه چشم گشوده بود و اصلاً جاریۀ یحیی بن نفیس بود که مهدی خلیفه او را خرید و به بغداد آورد. (از قاموس الاعلام ترکی ج 2). و رجوع به عیون الاخبار ج 4 ص 87 و الموسوعه العربیه چ 1965 میلادی قاهره شود
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
رجوع به بصبصه شود
لغت نامه دهخدا
(بَصْ صا)
درخشان چشم. (ناظم الاطباء) (آنندراج) (منتهی الارب) ، سنگ سپید نرم. ج، بصار. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (اقرب الموارد). سنگ سست. (مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا